مخالفت خانواده پسر برای ازدواج
با سلام
خیلی خلاصه میخام مشکلمو بگم ،بعد از فارغ التخصیلی از دانشگاه یکی از بچه های دانشگاه ک دو سال هم از من بزرگتر هستن ب من پیشنهاد آشنایی دادن ،ولی خب من تا حالا رابطه ی دوستی با هیچ پسری نداشتم و کلن از این موضوع خوشم نمیاد
بالاخره بعد از اصرار ایشون و تایید و صحبت دو تا از دوستاشون ک اون ها هم جز بچه های دانشگاه بودن و من میشناختمشون ،من قبول کردم ک یه مدت با هم آشنا بشیم و موضوع رو هم ب خونوادم مطرح کردم ،خیلی منطقی شوروع کردیم و همه جوانب رو برای آینده ی با هم بودن بررسی کردیم ،تو این مدت عاشق هم شدیم و من واقعا عشق رو باهاش تجربه کردم ،اون انقد منو میخواد یه که انگشتر برام آورد و گفت ک مادرم میخاد باهات صحبت کنه،با مادرش هم صحبت کردم و از من اجازه خاستن ک بیان خونمون اومدن خواستگاری ولی هیچ حرفی تو خواستگاری زده نشد،مثله عید دیدنی بود بیشتر ،فقط همو دیدن خونواده ها و خانواده ی ایشون هم منو دیدن ،بعد از رفتنشون ،باهام تماس گرفت و گریه میکرد ،مبگفت مامانمینا خیلی از تو خوششون اومده ،ولی نمبدونم چرا حرف نمبزنن و نظرشونو نمیگن،بهم گفت میترسم .من چیزی نگفتم و فقط سکوت کردم ،بعد از خواستگاری بهم میگفت که خونودام میگن نه و مخالفن،ولی بهم نمیگن ک چرا و جواب درستی بهم نمیدن ،فقط میگن که نه،منم گفتم ک خونوداتو انتخاب کن و از هم جدا بشیم
اون نمیتونست تصمیم بگیره ،هفت ماه ازم خبر نگرفت ،ولی از دوستانش میشنیدم ک بهم میگفتن ک با خونوادش دچار مشکل شده،بعد از هفت ماه یه روز تماس گرفت ک میخام بیام ببینمت ،منم رفتم ،گفت اومده بره خدافظی ،ولی من میدیدم ک نمیتونه خدافظی کنه،بهم گفت نمیخام اذیتت کنم بیشتر از این ،واسه اینه میخام بری ،وگرنه من هیچوقت نمیتونم از زندگیم پاکت کنم ،اینا رو میگفت و گریه میکرد ،من گفتم منطقی باشیم و جدا بشیم ،ولی خیلی دارم عذاب میکشم،چون من خیلی دوسش دارم ،واقعا زندگی بدون اون واسم خیلی سخته ،نمبدونم باید چیکار کنم ،اینم بگم ک من ساکن تهرانم ،اونا استان مرکزی،بیست و چهار ساله امه و ایشون بیست و شش
لطفاً راهنماییم کنین ک ما باید چیکار کنیم
خیلی ممنونم ازتون
مخالفت خانواده با ازدواج
نکته قابل توجه در ازدواج جوانان اینجاست که هر مخالفتی با ما به معنای بد بودن مخالف یا سوء نیت او نیست.
دقیقا همان طور که هر موافقتی با فرد انتخابی ما به معنای درست بودن نیت شخص موافق و حسن نیت او نیست.
به خاطر این که معمولا عمده مشکل سر راه انتخاب مورد مناسب برای ازدواج، عدم آشنایی با ملاک ها و لااقل نداشتن اولویت بندی و بارم بندی در آن ملاک هاست.
لازم است این قضیه یادآوری شود که اولین قدم در دفاع ما از فرد مورد نظر، این است که انتخاب ما قابلیت دفاع عقلانی داشته باشد.
و این دفاع حمل بر درستی ملاک ها و بارم بندی ملاک ها و اولویت بندی آن هاست.
اگر از نظر عقلانی ما توانسته باشیم بدون هندی بازی و عاشق شدن قبل از تطبیق ملاک ها فرد مورد نظر را انتخاب کنیم .
و هم شانی مذهبی، اقتصادی، فرهنگی، سنتی، تحصیلات، قیافه و … رعایت شده باشد می توان گفت فرد مورد نظر گزینه مناسبی برای ازدواج می باشد.
در چنین صورتی می توان از انتخاب خود دفاع کرد.
اما معمولا مخالفت والدین با فرد انتخابی فرزند به دلیل عدم تطابق ملاک ها و هم شانی فرد با فرزند یا خانواده است.
و معمولا زمانی که فرزند قبل از تعیین ملاک ها عاشق شده باشد چنین مشکلی خواهند داشت.
البته درصد بسیار کمی از والدین هم از روی تعصب و بدون دلیل با انتخاب فرزند خود مخالفت می کنند اما مطمئنا در درصد بسیار پایینی قرار دارند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام
من ۲۳ سالمه، میخوام با شخص مورد علاقم ازدواج کنیم. از هر نظر که بخوایم فکر کنیم مناسب همدیگه ایم. شرایط سنی، فرهنگی، مذهبی، مالی، تحصیلی و از نطر ظاهر .
فقط راهمون از هم دوره ایشون شمال و من شیراز. به مادرشون مطرح کردن چند وقت پیش، مادرشون گفتن که باید توی شهر خودمون ازدواج کنی، راه دوره خیلی سخته.
ما واقعا به هم علاقه داریم و از نظر عقلی هم بخوایم حساب کنیم مناسب همدیگه ایم.
من میخواستم بدونم ایشون چطوری با مادرشون صحبت کنند که مخالفتاشون رو تموم کنن؟
اتفاقا اختلاف وجود داره .
پس نگید در هر زمینه ای فکر میکنید مناسب هم هستید.
زندگی مشترک با چیزی که امروز در ذهن شماست تفاوت زیادی دارد.
شما از هم دور هستید و این یعنی اینکه هیچ شناختی از هم ندارید .نه از خودش و نه نسبت به خانواده .
مسلما وقتی شناختی نباشه اعتمادی هم وجود نداره.
فاصله زیاد یکی از اثراتش اختلاف فرهگیه.
به همین خاطر قبل از هر تصمیمی باید خوب فکر کنید.
چون بحث یک عمر زندگی مشترکه.