با عرض سلام و خسته نباشید.من دختری هستم 25 ساله که با پسری که 6 ماه از خودم کوچکتر است آشنا شده ام.قصدمان ازدواج است.من خیلی او را دوست دارم.ظاهر زیبا و قلب پاکی دارد.فقط از این که از او بزرگترم ناراحتم.می ترسم بقیه برایمان حرف دربیاورند.یا به من بگویند پیرزن و جای مادرش هستی.ما هردو بختیاری هستیم و بختیاری ها خیلی به سن و سال اهمیت میدهند.من لیسانس دارم ولی امسال هم در کنکور ثبت نام کردم تا بروم رشته مورد علاقه ام را از اول بخوانم.و دوستم نیز خرداد ماه باید به خدمت برود.الان دو مسئل فکرم را مشغول کرده است.اول این که او به من قول داده عید به خواستگاریم بیاید.و میدانم که می آید.فقط نمی دانم واکنش پدرم چه خواهد بود.چون تحصیلات دوست من فوق دیپلم است.شغل هم هنوز ندارد البته تنبل و از کار در رو نیست.قبلا در عسلویه کار سخت میکرد.بعده خدمت هم میخواهد جای پدرش کار کند.پدرش فرهنگی است.یک مشکل دیگر هم اینجاست که خانه ی ما مرکز استان است و خانه ی انها شهرستان.که من به هیچ عنوان حاضر نیستم شهرستان زندگی کنم.و دانشگاه میخواهم تهران قبول شوم و دوستم باید به خاطر من به تهران بیاید.و مشکل بزرگتر این است که من میتوانم به مادرم بگویم کسی را دوست دارم اما پدرم را چه کنم.چه به او بگویم.و مهم تر مشکل اعتماد به نفس خودم است.میترسم خانواده اش به من بگویند پیرزن یا زشت.هرچند من حداقل 10 سال جوان تر از سنم میزنم همه فکر میکنند کلاس راهنمایی هستم.و یکم هم میترسم به من بگویند زشتی البته هیچ کس نگفته من زشتم.خودم فکر میکنم زشتم.دوستم میگه عالی هستی.و در اخر خودم نه که دوست ندارم ازدواج کنم چرا خیلی هم میخوام.اما میترسم از روزی که ازدواج کنم و پشیمان بشوم.ان وقت چه باید کرد.نه راه پس هست نه راه پیش.چه کنم.ممنونم از راهنماییتون.