سوالتو بپرس
X
    دسته بندی: قبل ازدواج

مشاوره رابطه

ببخشید بنده مدتی هست که با خواهر یکی از دوستای نزدیکم وارد رابطه‌ شدم و هردو طرفمون تلاشمون این هست که به صورت منطقی رابطه رو مدیریت کنیم، ولی در این بین حس میکنیم سرعت رابطه‌مون بالاست و اینکه بیش از حد همه چیز خوب هست، طوری که ما الان حدود 5 ماهه تو رابطه‌ایم ولی حتی یک مورد دعوای مختصر هم نداشتیم با هم، درمورد هرچیزی که احساس کردیم لازمه هم حرف زدیم و واقعا نمیدونیم دیگه باید چه مسائلی رو بینمون مطرح کنیم اگه امکانش هست کمی راهنمایی کنید
بنده رو
این رو هم اضافه کنم که هردو با مراحل گذار عشق و اینا آشنا هستیم و تلاشمون این بوده که دیدگاه غیرواقعی از خودمون به طرف مقابل ندیم

Elmoro1709:

نمایش نظرها (3)

  • با سلام خدمت شما دوست عزیز
    در اول نیاز است که هدفتان را از این رابطه مشخص کنید اگر هدفتان از این رابطه ازدواج است خب این مسیر ممکن است بتواند به هردوی شما کمک کند اما در طولانی مدت ممکن است جواب ندهد و بعد عاطفی قضیه که بیشتر شود در کنار آن توقعات نیز بیشتر می شود و ممکن است به راحتی نتوانید به صورت پنهانی این رابطه را مدیریت کنید اینکه شما باهم دعوایی ندارید نشانه بدی نیست چون دعوا موضوعی را حل نمی کند بلکه تنها می تواند مشکلات را بیشتر نیز کند اما اینکه شما هنر صحبت کردن و حل مشکلات را دارید می تواند یک وجه مثبت رابطه شما باشد اما بهتر است این فرصت را به هردویتان بدهید تا برای شناخت بیشتر در دنیای واقعی و در کنار خانواده ها بدست بیاید و در این مسیر می توانید از مشاوره پیش از ازدواج نیز استفاده کنید تا در این مسیر به هردوی شما کمک شود تا بتوانید بهترین تصمیم را بگیرید. سعی کنید معیارهای خود را برای ازدواج و میائلی که برایتان اهمیت زیادی دارد را شناسایی کنید از بعد های مختلف چون عاطفی، اجتماعی، جنسی، فرهنگی، اقتصادی ، خانوادگی و... تا بتوانید با شناخت بیشتری گام بردارید. اما اگر هدفتان تنها یک دوستی ساده است و هدف دیگری ندارید ممکن است احتمال بحث و مشاجره و اختلاف کمتر باشد .
    درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22247100
    شاد باشید

  • سلام.نزدیک به یکسال و نیم هست با اقایی اشنا شدم و قصد ما ازدواج هست.ما همسن و هم رشته هستیم(29ساله و فوق لیسانس مهندسی) و در اغلب موارد همفکریم. ما هر دو برای اینکه به شناخت درستی از هم برسیم،توی این مدت تلاشای خوبی کردیم و واسش زمان و انرژی گذاشتیم.باوجود مشغله هایی که جفتمون داشتیم ولی برای هم وقت میزاشتیم. توی این مدت ما درباره خیلی موضوعات حرف زدیم و اتفاق نظر داریم. در کنار نکات مثبت بسیاری که ایشون دارن، من بابت یه سری اخلاقاشون دچار نگرانی شدم. این چند مورد واقعا منو میترسونه. سعی میکنم واضح توضیح بدم.

    1-عصبانیت: این مورد خیلی دردسرساز شده، وقتی از دستم عصبانی میشه به هیچ عنوان نمیتونم باهاش ارتباطی برقرار کنم، از من فرار میکنه و کاملا دور میشه و میره توی خودش و خلوتش. میدونم دوسم داره ولی این جور وقتا انگار براش اهمیتی ندارم و منو نمیبینه، منم شدیدا احساس تنهایی و غریبگی میکنم و دلم میخواد از پیشش برم. کاملا تبدیل میشه به یه آدم دیگه، یه غریبه. ، سعی کردم بهش بفهمونم که به من چی میگذره این جور وقتا، ولی اهمیتی نداده.ازینکه اینجور وقتا به احساساتم توجهی نمیکنه غمگینم. فکر کنم نمیتونه کنترل کنه این رفتارشو. وقتی اینجوری میشه همه ش با خودم میگم کاش حرفی نزده بودم، کاش ساکت می موندم. وقتی عصبی میشه سیگار میکشه و من عذاب وجدان میگیرم ازین بابت و احساس گناه میکنم، به همین خاطر گاهی تصمیم میگیرم ظرفیتمو بالاتر ببرم و بیشتر تحمل کنم و بیانش نکنم اون موردی رو که آزارم میده، چون میترسم از واکنشی که میخواد نشون بده، ولی میدونم این کار درست نیست و بینمون دیوار میکشه به مرور. دوس دارم بدونه تا وقتی که از لاکش بیرون بیاد من میمیرمو زنده میشم چون هم بابت اختلاف پیش اومده بینمون و هم بخاطر ناراحت کردنش، من لحظات بدی رو دارم میگذرونم. دوس دارم پیشم بمونه و بهم بگه بعدا حرف میزنیم ، الان جفتمون ناراحتیم، کاش با سیگار کشیدن و رفتارایی که میدونه منو عذاب میده، تلافی نکنه. البته بخاطر تلافی کردنم نیست، بخاطر ارامش پیداکردنه که میکشه، ولی کاش این کارو نمیکرد، کاش زمان عصبانیت هم، منو می دید و خودش رو کنترل میکرد.

    2-وقتی بینمون بحثی پیش میاد، گاهی شیوه بحث کردنش آدمو دور میکنه از درست بحث کردن و ادامه دادن و حل اختلاف، انگار داره درس میده و معلم بازی درمیاره، به آدم این حسو القا میکنه که باید بشینه و پند و نصیحت گوش بده و یاد بگیره. الفاظ علمی و تخصصی استفاده میکنه حتی اخیرن وقتی داشت حرفای حساسی رو میزد چندتا فیلمم بهم معرفی کرد که من ببینم و آگاه بشم راجع به مشکلم، و من رنجیدم ازین بابت، حتی برای اثبات درستی حرفش، لینک آموزشی هم برام میفرسته حین بحث کردنمون. میدونم نیتش حل کردن اختلافه ولی این حس رو القا میکنه که انگار روبروی هم قرار گرفتیم نه کنار هم، به هر قیمتی میخواد اثبات کنه درست میگه. در واقع حرفای درستشو به شکل نادرستی میزنه و منتقل میکنه. بیانش منو میبره به حالت دفاعی، انگار میدون جنگه، اون لحظه دوس ندارم دیگه حرفی بزنم چون خیلی برمیخوره بهم. البته ازینکه منطقی برخورد میکنه و دنبال حل مشکل هست خوشحالم اما امیدوارم درک کنه که گاهی اونقدر آزاردهنده میشه این منطقی بودنه که منو دور میکنه ازش. ایشون اهل مطالعه هستن و اتفاقا اغلب بحث ها و کتابها و فیلم های روانشناختی رو دنبال میکنن. و بواسطه اون منم سعی کردم مطالعاتم رو بیشتر کنم و به ایرادات خودم بیشتر اگاه بشم و سعی در برطرف کردنشون دارم. دوس دارم بدونم تو رابطه عاطفی یه سری ملاحظه نیاز نیست حین بحث کردن و انتقاد کردن آیا؟ حساس تر و سخت تر نیست بحث کردن توی رابطه عاطفی ؟ چطور میتونیم انتقاد کنیم اما آزار نرسونیم؟ اصلا چجوری میتونیم درست دعوا کنیم؟ایشون شدیدن منطقی هستن و موقع بحث به هیچ عنوان احساساتشون رو دخیل نمیکنن،شاید به این خاطر هست که توقع دارن من هم به هدف و نیتشون توجه کنم،ایشون میگن من قاطع و منطقی حرف میزنم ک اغلب تلخ هست ولی باید بدونی این هیچی از احساساتم رو به تو کم نمیکنه و اینارو با هم قاطی نکنی و هیچوقت فراموش نکن که عاشقت هستم حتی وقتی داریم بحث میکنیم،من هم شکی ندارم ولی واقعا گاهی اذیت میشم.

    3-ایشون خیلی دقیق و سختگیر و تیزبین هست نسبت به آدما و رفتاراشون، گفته هاشون، انگار ذره بین دستشه که درست و غلط رو پیدا کنه و بهت گوشزد کنه، این مورد گاهی منو خسته میکنه. البته درباره بقیه ادما فکر نکنم بیانش کنه. بعضی وقتا مثل آدمای ایرادگیر میشه. به شدت ذهن کنجکاو و پرسشگری داره .نمیدونم چقدر میتونه اهل گذشت و فداکاری باشه، میتونه اشتباهاتمو نادیده بگیره یا تا جایی که بتونه مجازاتم میکنه؟ این مورد منو نگران میکنه. سختگیریاش باعث شده نسبت به این مورد تردید داشته باشم. و ازینکه دربرابرش اشتباهی کنم نگرانم.چطور نگرانی هام رو برطرف کنم؟

    4-ازینکه اختلافاتمون در حضور بقیه و خارج از خلوت خودمون مطرح بشه واقعا ناراحت میشم، یکی دوباری پیش اومده که اینکارو انجام داده و من واقعا ناراحت شدم. دوس دارم اگه از دستم ناراحته فقط تو خلوت خودمون مطرحش کنه، ازینکه بقیه ریز و درشت زندگی و کدورتامونو بدونن ناراحت میشم.( بقیه : هر کسی غیر از ما، که شامل خانواده ها و دوستای نزدیک هم میشه.) البته به ایشون گفتم و پذیرفتن که تکرارش نکنن.

    ما عاشق هم شدیم ولی هم من هم ایشون نگرانی داریم برای تصمیم گیری و نوبت مشاوره گرفتیم.البته من با شناختی که از ایشون دارم مطمئن هستم همیشه راه اصلاح و تغییر رویه اشتباه رو برای خودشون درنظر میگیرن وادم لجباز و اهل اهمال کاری نیستن.

    • با سلام
      با توجه به اینکه قصد هردوی شما زادواج می باشد بهتر است برای بررسی دقیق تر مشکلانتتان به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا از نظر بعد شخصیتی و مشکلات رفتاری بررسی های لازم در این زمینه صورت گیرد و با این آقا نیز صبت شود تا دلایل این سبک رفتاریشان مشخص شود تا بتوانید به نتایج بهتری دست پیدا کنید . اینکه در روابط عاطفی بخواهید به صورت ریز به رفتارهای یکدیگر دقت کنید و مشکلات را شناسایی کنید ممکن است به این علت که هیچ فرد کاملی وجود ندارد مشکلاتتان بیشتر شود و رفتارهای ایشان در زمان بحث نیز ممکن است سکوت ایشان تنها به این دلیل باشد که نخواهند خشم خود را را نشان بدهند و اجازه بخواهند که کمی آرام تر شوند و بعد صحبت کنند اما اینکه شما چرا با سیگار کشیدن ایشان احساس گنار می کنید جای بررسی بیشتری دارد ؟ در صورتی که این رفتار به نظر نمی رسد از زمان حضور شما در ایشان شکل گرفته باشد که حتی اگر به این صورت نیز باشد این موضوع بخاطر تصمیم اشتباه خودشان بوده است و اینکه راحل مناسبی برای مشکلاتشان پیدا نکرده اند.
      بیان مشکلات رد جلوی دیگران ، دقت به رفتارهای دیگران و زیر نظر داشتن آنها ، مخصوصا اگر با سوء ظن نیز همراه باشد و یا روابط اجتماعی شما و خودشان را محدود کند، نیاز به بررسی دقیق تر و صحبت با خود ایشان دارد. همچنین نیاز است که سبک رفتاری شما نیز در زمان مشکلات مورد بررسی دقیق تر قرار گیرد.
      داشتن علاقه و احساسات در یک رابطه مفید می باشد اما دقت کنید که شما در مرحله شناخت می باشید و گاهی این علاقه به صورت وابستگی می شود و باعث می شود طرفین مسائل مهمی را نادیده بگیرند که در آینده تاثیرات منفی زیادی به هرماه برایشان خواهد داشت.
      درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      021-22685895
      شاد باشید