سوالتو بپرس
X

مشکلات با خانواده همسر

دختر دانشجویی هستم که از زمانی که به یاد دارم با خانواده پدری همیشه در جر و بحث بوده ایم، همه ی مسایل به کنار درحال حاضر مشکل جدیدی به وجود آمده..
پدر بزرگ من مدت 5 6 سال است که در بستر بیماری است و با وجود داشتن 5پسر و 1 دختر تمام کارهای آن ها را پدر من انجام میدهد.پدر من تمام حوصله و وقت خود را صرف آنها میکند و در خانه برای ما کمتر حوصله دارد و ترجیح میدهد سر خودش را با لپ تاب یا تلویزیون گرم کند تا با ما صحبت کند.مادربزرگ و پدربزرگ من جدا از ما زندگی میکنند اما یک هفته است که پدر بزرگ من به بیمارستان منتقل شده و اصلا حالش خوب نیس..چند وقتی هم هست که برای آنها پرستار گرفته شده اما پرستار فقط برایشان غذا آماده میکند یعنی بقیه کارها از جمله حمام و انسولین دارو و … به عهده پدر من است..مادربزرگ من سرناسازگاری با پرستار برداشته و اگر اتفاقی برای پدربزرگم بیفتد او دیگر در خانه نخواهد ماند و بدون شک به خانه ی ما می آید چون هیچکدام از فرزندانش او را قبول نخواهند کرد.(الانش که الانه نمیان..!) به خاطر رفتار و اخلاقی که او دارد هیچکسی نمیتواند او را تحمل کند ولی پدر من چون چندین سال است که کارهای او را انجام میدهد و با او راحت است بدون شک به خانه ی ما می آید چون وقتی حرف پرستار میشود مادر بزرگم میگوید من فقط به خاطر حاجی او را در خانه نگه میدارم!…مادر من از این قضیه بسیار ناراحت است و قبلا هم گفته که اگر او به اینجا بیاید مادرم را خانه را ترک خواهد کرد…
در این شرایط که پدرم به روی مادرش نه نمیتواند بگوید و بقیه فرزندانش او را قبول نمیکنند(حتی وقتی با آنها صحبت میکنیم اثری ندارد) و مادر من و خود من نیز از این مسله ناراحت هستیم..چه کاری میشود انجام داد؟

ف.ر:

نمایش نظرها (21)

  • با سلام و احترام خدمت شما
    پدرتان وظیفه ای دارد اما قرار نیست خانواده خود را نادیده بگیرید شما و مادرتان هم با بداخلاقی و ترک خانه به جایی نخواهید رسید بهتر است با گفتگو با پدرتان و کمک به اینکه راه حلی بتوانند پیدا کنند. روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند 88422495

    • ممنون از پاسخ گویی شما...
      چیزی به اسم منطق برای پدرم تعریف نشده است. او فقط عقاید خود را درنظر میگیرد و به ما توجهی نمیکند. دیشب هم اتفاقات ناخوشایندی در خانه افتاد.وقتی به حرف های ما توجه نمی کند و کار خود را انجام می دهد دیگر چه صحبتی می ماند؟
      مثلا همین که ما 5 6 سال است که به گوش زد میکنیم که تمام حوصله و اعصاب تو برای خانواده خودت به هدر می رود و تو زمانی که آنها را از دست بدهی و به خانواده خودت نگاه کنی زنی افسرده و با بچه هایی که بیماری عصبی گرفته اند و خودت هم چه از نظر جسمانی اعمم از کمردرد به خاطر حمام کردن آنهاو هم هز نظر روحی دچار مشکل شده ای..(چند وقت پیش پدرم تصادفی کرد و بیهوش شد خدارو شکر که خطر رفع شد اما چون ضربه به سرش وارد شده بود نباید فشار به سرش می آمد که حرف گوش نداد و دوباره برای حمام کردن به آنجا رفت و...)و در آن موقع که تازه وارد شور زندگی می شود و دیدن عروس و داماد در خانه ی خودش...! اما با این شرایط؟

  • سلاممن دختری ۲۴ ساله و همسرم ۳۰ ساله هست.که ۷ماهه عقد کردیم.همسرم تک پسربا دو خواهر است و خانواده اش به شدت روش کنترل دارن و مدام ایراد میگیرن از بنده اما هیچ گاه مستقیم نیست و پشت سر من با همسرم مطرح کرده و من را مقصر میکنند. و هر بار من به منزلشون می رم بعد از ان شوهرم بهانه گیری کرده و به صورت بی منطق برخوردهایی نشان میدهد وهر بار من علت قهر طولاتی وسکوت می پرسم زبان به ایراد می گیرد و من وقتی به ایشان می گویم این حرف ها نقل قول از خانواده ات هستن به هیچ عنوان قبول نمی کند .همچنین بدون علت و به صورت طولانی سکوت وفهر می کند تا من اولین تماس برقرار کنم.از این رفتارهایش خسته شدم که نمی خواد به جای صحبت و یافتن راه حل ،قهر کردن در پیش می گیردو خانواده اش نیز با اغوش باز از این رفتارش حمایت می کنند.
    من الان چند روز است که از ایشون خبری ندارم و این بار تصمیم گرفتن صبر و تحمل خود را بالا برده و اجازه ندهم این قهر تبدیل به عادت در ایشان شود. من دفعات گذشته هر بار سعی کردن با ایشون صحبت کنم و حتی از ایشون خواستم هر دو ما برای این اخلاف سلیفه ها بین خانواده ها به هم تقلب برسانیم تا ناراحتی ایجاد نشود.اما الان که مدتی است با ایشون قهرم راهی به نظرم نمی رسد.ایا همچنان سکوت کنم و پیش قدم نشوم(با توجه به اینکه هر بار ایشون این عمل من را شکست و تسلیم برداشت می کندو از من می خواد تغییر کنم وگرنه…)؟؟
    چه استراتوژی در پیش بگیرم ؟واقعا راه حلی دیگر به ذهنم خطور نمیکند

    • دوست عزیز این رفتاری که شما امروز میبینید در آینده هم میتونه تکرار بشه پس باید بدونید در چه خانواده ای وارد شدید
      یکی از بهترین راه حلها اینه که شما روابط خودتون رو با خانواده ایشون قویتر کنید چون اگر بتونید اعتمادشون رو جلب کنید مطمئن خواهند شد که شما همسر خوبی برای پسرشون هستید
      و نسبت به شما نظر دیگه ای رو خواهند داشت ...
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      021-22689558

  • با سلام
    ۴/۵ از ازدواج من با همسرم میگذره. ازدواج ما به صورت سنتی بوده و ما باهم دختر دایی و پسر عمه بودیم. مدت کوتاهی بعد از عقدمون بهانه گیری های مادر و خواهرهای همسرم شروع شد. اونها از هر حرف بی منظوری یا محبت کردن به بقیه فامیل ناراحت میشدن و با تحریک کردن همسرم باعث می شدن با من دعوا و قهر کنه به طوری که اکثر نامزدی برای من با قهر و فرسایش روحی بوده. در این مدت خانواده ام هیچوقت به شوهرم یا خانواده اش هیچ گله ای نکردن تا عید امسال که وقتی شوهرم نبود و من به خانه ی مادرش رفته بودم مادرش به شدت با من سر یه موضوعی که من خبر نداشتم دعوا کرد و این بار خانواده من امدن انجا و مادرشوهرم رفتار فوق العاده زشتی انجام داد. بعد از اون من با تضمین پدرشوهرم برگشتم خونه ام ولی تا دوماه شوهرم با من قهر بود و خودش در نهایت با من اشتی کرد. شوهرم رابطه اش رو با خانواده من قطع کرد. در تمام این مدت انتظار داشت خانواده من منتش رو بکشن و اون برگرده یعنی خودش در حرفهاش گفته و با جبهه گیری که خانواده اش داشتن با وجود اینکه کوچکتر بودن از پدر و مادر من مرتب بهشون بی احترامی می کردن تا خانواده ام برن دست بوسی اونها. انقدر این مسئله ادامه پیدا کرد که الان همسرم میگه بخاطر اینکه خانواده ات به خانواده ام احترام نمیذارن باید طلاق بگیریم و چون من مخالفت کردم خودش گفته دنبال کارهای طلاق میره. من با وجود تمام مشکلات زندگیم رو دوست دارم ولی توقع بی جای خانواده همسرم که کلا فرهنگ خانواده پدریم هست باعث مشکل شده هرچند مشکل اصلی از خود همسرم هست که به همه اجازه دخالت میده و رضایت اونها رو بر همه چیز مقدم می شماره. لطفا راهنماییم کنید چه کار کنم تا بتونم زندگیم رو حفظ کنم
    ممنونم

    در فرهنگ خانواده پدری من اینطوری جا افتاده که شوهر و خانواده شوهر هر کاری که بکنن کسی اجازه ی اعتراض نداره چون این حق رو دارن که زن رو طلاق بدن. در نظر اونها زن بیشتر یک برده است به همین خاطر تا زنهای اون خانواده بچه هاشون بزرگ و بالغ میشن سریع از این گزینه استفاده میکنن و تمام عقده های روحیشون رو سر عروس یا هرکسی که بتونن خالی میکنن.
    شوهرم مرتبا من و با طلاق تهدید می کرده ولی این بار قصدش جدیه. من طلاق رو دوست ندارم حداقل چهارتا خاطره خوب دارم که به حرمتشون بخوام برای زندگیم بجنگم ولی نمیدونم چکار کنم. لطفا راهنماییم بفرمایید

    • دوست عزیز با تمام صحبت هایی که گفتید ؛ شما بهتر از هر کسی میدونستید با چه کسی ازدواج میکنید چون به اندازه کافی از ایشون و خانواده و فامیل شناخت داشتید
      پس با چشم باز ایشون رو انتخاب کردید ... در مورد تهدیدهای ایشون شما انقدر حساس هستید که ایشون ازش بعنوان اهرم فشار استفاده میکنه ... پس در این مورد نه بترسید و نه از خودتون ضعف نشون بدید
      با وساطت بزرگان فامیل و در نهایت با مشاوره ای حضوری سعی کنید راهکاری مناسب در برخورد با چنین رفتارهایی پیدا کنید
      چون چنین مسایلی نیاز به بیان تمام شرایط و موضوعات داره

  • سلام. خانواده شوهرم منو خیلی اذیت میکنن.توزندگیم دخالت میکنن .شوهرمو تحریک برای دعوابا من میکنن.من هرکاری کردم اما درست نمیشن. محبت واحترام کردن اما کارساز نبود. الان تصمیم گرفتم ارتباطمو باهاشون کم کنم تا اعصابم راحت باشه اما میترسم در این صورت شوهرمم هم همچین رفتاری رو با خانواده من خواهد کرد ینی با خانوادم قطع رابطه میکنه،که نه من نه خانوادم دوست نداریم این چنین بشه.چکارکنم ارتباطمو کم کنم و به کم یا قطع رابطه همسرم توجهی نکنم؟

    • دوست عزیز برخی برخوردها با خانواده همسر هنگام دخالت از جانب آن ها جز این که وضعیت را بدتر می کند، هیچ تأثیری نخواهد داشت. یکی از بدترین انتخاب ها برخورد با خانواده همسر و جواب دادن به آنان است. این مقابله کردن تنها اثری که دارد از بین رفتن احترام بین افراد خواهد بود و در طولانی مدت به روابط همسران آسیب های جدی وارد می سازد. پیش از این که روابط تان مختل شود سعی کنید از روش های دیگر، که ۴ مورد از آن ها را در ادامه معرفی می کنیم، استفاده کنید.

      ساده ترین راه برای کم کردن میزان دخالت ها تنظیم روابط به اندازه معقول است. اگر می بینید میزان دخالت ها بسیار زیاد است و از سویی امکانش را دارید، میزان زمان حضور در خانه آنان را کاهش دهید، البته نه این که دفعات را کم کنید، بلکه فقط می توانید زمان هر بار حضور را کاهش دهید. مثلاً در عوض این که از ظهر تا شب در خانه آنان به سر ببرید، فقط یک یا دو ساعت آن جا بمانید. از طرفی سعی کنید زمانی که آنان نیز به خانه شما می آیند برنامه هایی برای شان ترتیب دهید تا مشغول باشند، مثلاً می توانید سی دی فیلم یا سریالی را بخرید و با آن ها تماشا کنید. با این راهکارهای ساده می توانید تا حدی از میزان دخالت ها کم کنید اما قطعاً این روش ها کافی نخواهد بود.

      گاهی اوقات، شاید احساس نکنیم اما زمانی که خود به خانه والدین مان می رویم، در مورد چیدمان خانه آن ها، برنامه های زندگی شان یا دیگر موضوعات نظر می دهیم و البته اسم این کار خود را دخالت نیز نمی گذاریم. اگر شما نیز اهل مشاوره دادن اجباری به خانواده خود هستید، بهتر است این کار را ترک کنید، چون در غیر این صورت باید منتظر مشاوره های اجباری آنان باشید. به صورت کلی هم بد نیست قبل از اظهار نظر درباره موضوعات مرتبط با والدین خود یا همسرتان اول با خود فکر کنید که اگر آن ها درباره موضوعات این چنینی در زندگی شما نظر بدهند از این کار استقبال خواهید کرد یا خیر.

      این عادت را بسیاری از افراد دارند، زمانی که حرف برای گفتن کم می آورند شروع به صحبت از هر دری می کنند و در نتیجه ممکن است برنامه ریزی های آینده شان را نیز مطرح کنند یا آرزوهای شان را نیز با دیگران در میان بگذارند. این کار می تواند در طرف مقابل این طور تفسیر شود که شما به دنبال مشورت گرفتن هستید. در جمع های دوستانه این عادت شاید چندان عارضه ای نداشته باشد،اما در مقابل بستگان همسر احتمالاً می تواند مشکلاتی را ایجاد کند، چرا که ما به صحبت های اقوام همسرمان به صورتی متفاوت از دوستان مان گوش می کنیم و ممکن است بسیار زود صحبت های آنان را به عنوان دخالت در نظر بگیریم. شاید بهتر این باشد تا زمانی که تصمیم قطعی در موضوعی نگرفته ایم کمتر درباره آن صحبت کنیم. .

      اگر دخالت های خانواده همسر شما ادامه پیدا کرده و به شدت باعث آزار شما شده است و راهکارهایی که تا به حال نیز انجام داده اید مثمر ثمر نبوده احتمالاً بهترین گزینه صحبت کردن همسرتان با خانواده اش در این باره است. اگر شما یا همسرتان می خواهید با خانواده خود در چنین موردی صحبت کنید بهتر است به چند نکته در این زمینه توجه داشته باشید. اول این که در زمان عصبانیت این کار را انجام ندهید. در زمان صحبت حتماً به ویژگی های مثبت آنان اشاره کنید و نشان دهید قدردان زحمات شان هستید. توضیح دهید برخی برخوردهای آنان به رغم نیت خوب شان موجب سوء تفاهم شده است. این موارد را به صورت مشخص و با تعیین مواردی که به نظر شما دخالت بوده است؛ توضیح دهید. در زمان صحبت به هیچ عنوان آنان را تهدید به قطع رابطه یا برخوردهای دیگر نکنید و البته در هر شرایطی احترام شان را نگه دارید و در آخر، هیچ وقت از قول همسرتان و این که او ناراحت شده است با والدین خود صحبت نکنید بلکه موضوع را به عنوان مسئله ای مشترک بین شما و همسرتان مطرح و از ضمایر جمع مانند «ما» استفاده کنید.

  • با سلام و احترام
    سوال من از شما اینه که آیا در ماشین شوهر حق طبیعی زن هست جلو بنشیند یا پدر شوهر و سایر بزرگان فامیل زن و شوهر؟ من تازه عقد کرده ام. مادر شوهر من و مادرم همیشه وقتی من هستم میرن عقب مینشینن ولی وقتی پدر شوهرم و یا برادر شوهرم یا عموی شوهرم که بزرگتر هستن با ما هستن شوهرم به من میگه که برم عقب. در حالیکه به نظر من حق طبیعی زن است که جلو کنار شوهر خود بنشیند و فقط یه تعارف کوچک به بقیه جهت احترام بیشتر کافی است و بقیه باید خودشان بدانند که زن باید جلو بنشیند و با تعارف زن این را قبول نکرده و عقب بنشینند.
    آنها نباید ناراحت شوند چرا که جای زن و شوهر کنار هم است همانطور که در مهمانی ها کنار هم مینشینند و سر سفره کنار هم مینشینند و هر جای دیگری...در ماشین نیز باید همین باشد.
    اگر بخواهیم این طور تصور کنیم که پشت زن به سایر افراد بزرگتر است و بی احترامی میشود پس در این صورت راننده که خود شوهر باشد نیز در حال بی احترامی به بقیه است. ولی کسی از این قضیه که پشت راننده به آنهاست ناراحت نمیشود چرا که قبول کرده اند راننده ( شوهر) به دلیل راندن ماشین باید همانجا بنشیند. در رابطه با زن نیز همان است... باید قبول کنند که جای زن کنار شوهر است و اینکه پشتش به بقیه است منظور بی احترامی کردن به بقیه نیست. این حق طبیعی زن است که کنار شوهر خود باشد و بقیه باید این را قبول کنند. این بی احترامی نیست. زن میتواند برای احترام نگه داشتن هنگام سوار شدن به بقیه یه تعارف کوچک کند و وقتی سوار شد معذرت خواهی کند از اینکه پشتش به بقیه است و اینها فقط برای احترام است. و بقیه باید بدانند که زن با جلو نشستن کار بدی نمیکند.
    آیا بنده دارم اشتباه میگم؟ بنده را راهنمایی کنید خواهشا. من نظرم اینه. اگر اشتباه میکنم با جزئیات دقیق به بنده بفرمائید.

    با تشکر

    • به خاطر احترام هم که شده بهتره به بزرگان احترام بذارید و این طرز فکرتون بسیار بچه گانه است
      دوست عزیز با این روال فکری و حساسیت آرامش زندگیتون رو به خطر میندازید ..پس فکرتون رو روی مسایل مهمتری متمرکز کنید تا جلو نشستن در ماشین

      زندگي مشترك يك ارتباط دو سويه بين دو نفر است كه زن وشوهر در تمامي ابعاد جسماني و رواني شريك يكديگرند. اگر چه« وظايف » محدوده عمل آدم ها را مشخص مي كند ولي يك زندگي گوارا و دلنشين را نمي توان تنها بر حسب تذكر وظايف افراد، شكل داد. وظايف براي پيشگيري از تخطي افراد است نه شكل دهنده يك زندگي زيبا و دلچسب. يك زندگي مشترك مناسب، مهر و ارادت دارد، ايثار و گذشت دارد، احترام به احساس و خواهش همراه دارد، خوشرويي و خوشگويي مي خواهد، آغوش و نوازش و شور و مهر و عشق دارد. گذشتن از خواسته هاي خود در مسير رضايت و رفاه و راحتي شريك زندگي خود دارد و ... خيلي خوبي هاي ديگر.

      لذا نمي شود به زن و مرد گفت: نوازش كن چون موظف به اين كار هستي، بلكه بايد گفت اساس زندگي مشترك «مودت» و «رحمت» است، سعي كن كه به چنين قدرت و عظمتي نايل شوي.توضيح بيشتر اين كه در يك تقسيم بندي اوليه مي توان وظايف همسر را به دو دسته وظايف شرعي و وظايف اخلاقي تقسيم كرد.

      - وظايف شرعي: از نظر شرع بر هر يك از زن مرد واجب است كه علاوه بر قراردادهايي كه ضمن عقد دائم بين زوجين به عنوان شروط مهر و عقد ذكر مي گردد همچون مقدار مهريه و امثال اينها، بر مرد پرداخت نفقه زن واجب است و نفقه شامل خوراك، پوشاك، منزل و مأوي و همچون اينهاست .

      و زن مكلف است به :

      - تمكين كه عبارت است از اجازه تمتع مرد از زن و رعايت شئون لازم آن همچون پرهيز نكردن از مرد،مخالفت نكردن با دستوراتي كه حق تمتع مرد را از بين مي برد.

      - اجازه براي خروج از منزل.

      - بدون اجازه شوهر در مال او تصرف نكردن.

      - بدون اجازه و توافق شوهر از خانه بيرون نرفتن و...

      وظايف اخلاقي همسران: كه هر چند از نظر فقهي و شرعي واجب نمي باشد ولي بدون انجام آنها زندگي سرد و بي روح مي شود و معناي خود را از دست خواهد داد. لذا براي رسيدن به يك زندگي آرامش بخش و شيرين بايد به اين وظايف ملتزم بود.اين وظايف به سه گروه عمده قابل دسته بندي است :

      1- وظايف مشترك زن و شوهر

      2- وظايفي كه براي شوهر در اولويت است يا خاص اوست .

      3- وظايفي كه براي زن در اولويت است يا خاص اوست .

      1- وظايف مشترك :

      اين وظايف ، آنهايي هستند كه انسجام عاطفي و معنوي بيشتري در خانواده ايجاد مي كنند. عمده ترين اين وظايف عبارت است از :

      1- 1: مهر ورزي دو همسر نسبت به يكديگر ـ زن و شوهر بايد نسبت به هم مهر و محبت داشته باشند و به ويژه اين احساس را به يكديگر ابراز كنند .

      2- 1 :احترام و تكريم يكديگر – همسران بايستي خود را عادت دهند در هر شرايطي ،رفتارشان از چارچوب احترام و حفظ حرمت طرف مقابل خود خارج نشود .

      3- 1 :بردباري و شكيبايي در برابر ناملايمات – زندگي خانوادگي ، به ويژه در اوايل آن همراه با مشكلات و مسائل بسياري است . براي مقابله با اين مشكلات ، زوجين بايستي تدابير لازم را بينديشند و به كار ببرند . يكي از اقدامات اساسي كه در برابر همه مشكلات لازم است ، برخورداري از روحيه بردباري و صبر در مقابل محروميت ها و سختي هاست . ظرفيت روحي زوجين بايد در حدي باشد كه حتي به رغم ناتواني در حل بعضي از آنها ،تعادل روحي و رفتاري خود را از دست ندهند . هر يك از دو همسر بايد در مواقعي كه احساس مي كنندطرف مقابلشان در برابرمسائلي دچار اضطراب و نگراني است ، او را به صبر و شكيبايي دعوت كند . چنين رويه اي براي جمع كردن قواي رواني و فكري تازمان يافتن راه حل هاي مناسب براي مشكلات ، ضروري است .

      4- 1 :احترام به وابستگان همسر : هر زن و شوهر جواني قبل از ازدواج،با آشنايان و نزديكان زيادي ارتباط و وابستگي فاميلي و عاطفي دارند . اين روابط بعد از ازدواج به صورت هاي مختلف حفظ مي شود و ادامه مي يابد . بخشي از روابط خانوادگي زوج هاي جوان در ارتباط با بستگان آنها تنظيم مي شود و به صورت سنت ها و آداب و رسوم اجتماعي ، احترامات متقابل ، پذيرايي ها ، دعوت ها و ديد و بازديدها نمود مي يابد . از وظايف بسيار مهم همسران آن است كه وابستگان همسرخود را احترام كنند و آنها را در نظر داشته باشند . بعضي مواقع ديده مي شود كه مردي اظهار مي كند زن خود را دوست دارد يا زن اظهار علاقه به شوهر مي كند ، ولي در مقابلِ بستگان وي واكنش منفي و حاكي از عدم استقبال و محبت نشان مي دهد و توجه ندارد كه همسرش به خاطر دارا بودن اين روابط فاميلي ممكن است در مقابل هر نوع بي توجهي و يا توهين احتمالي نسبت به آنان ، حتي اگر از طرف همسرش باشد ، آزرده دل و ناراحت شود .

      ساير وظايف نيز به صورت مختصر از اين قرار است:

      - تأمين نياز جنسي و روحي و رواني يكديگر.

      - اجتناب از سوء ظن‏هاي بي‏مورد.

      - پرهيز از تندخويي، بدزباني، درشت گفتاري، ترشرويي ؛و سرسنگين نبودن در برابر يكديگر.

      - اجتناب از تمجيد ديگران در مقابل يكديگر.

      - تندخويي و گاهي بداخلاقي همديگر را تحمل نمودن.

      - هرگز به هم دروغ نگفتن و رعايت صداقت، امانت، فداكاري و گذشت.

      - بازگو نكردن عيوب يكديگر نزد ديگران و به رخ هم نكشيدن

      - در حق همديگر دعا كردن

      2 - وظايف شوهر نسبت به زن :

      1-2: محبت ابتدايي نسبت به همسر – محبت بين زن و مرد در صورتي مطلوب و كامل است كه ابتدا توسط شوهر اظهار شود . در مقابل اين اظهار محبت ، معمولاً عكس العمل زن، يك ارتباط متقابل توأم با محبت فراوان و گسترده است . اگر شوهري انتظار داشته باشد كه همسرش نسبت به او ابراز محبت و علاقه بكند ، بدون آنكه خود او در اين كار پيشقدم شود ، در ايجاد يك زندگي مطلوب و توأم با صميميت عاطفي موفق نخواهدبود .

      2-2: احترام به همسر – مرد بايستي به همسر خود ، بخصوص در حضور ديگران احترام بگذارد.اين احترام بايد توأم با صميميت و مهرباني باشد . زن نيازمند دريافت محبت و احترام از شوهر است ، به ويژه هنگامي كه در حضور دوستان و آشنايان قرار داشته باشد . اين امر باعث مي شود كه زن از داشتن شوهر احساس افتخار و سربلندي كند و اين احساس ، شوق او را به زندگي زناشويي،و آمادگي وي را براي گذشت و بردباري در برابر محروميت ها و سختي هاي احتمالي بيشترميكند .

      3-2 : خوشرويي و خوش خلقي – مرد چون از قدرت جسمي و فيزيكي بيشتري نسبت به زن برخوردار است بايد مراقبت كند در مواقع ناراحتي و خشم ، تندي ها و سخت گيري هاي بيجا نداشته باشد . بر عكس،او بايد در ايجاد يك فضاي آرام ، صميمي و اطمينان بخش در محيط خانواده خود بكوشد . بدخلقي شوهر در خانواده باعث دلزدگي همسر و ديگر اعضاي خانواده خواهد شد . اين امر كاهش نفوذ گفته ها و دستورهاي مرد بر روي آنان را به همراه دارد و در روند شكل گيري خصوصيات رواني و تربيتي كه از وظايف بسيار مهم خانواده است ، ايجاد اختلال و مشكل مي كند .

      4-2 :ايجاد آسايش و توجه به نيازهاي خانواده ـ از وظايف مهم شوهر آن است كه نسبت به وسع و توان خود براي اعضاي خانواده گشايش ايجاد كند . شوهر بايستي روحيه توجه به نيازهاي زن و فرزندان را در محيط خانه داشته باشد و در بين كارهاي خود براي رسيدگي به امور مختلف خانه برنامه ريزي كند . توجه به امور خانه از قبيل تهيه مايحتاج و خواسته هاي احتمالي همسر يا فرزندان از خصوصياتي است كه هم حكايت از توجه شوهر به كانون خانواده دارد و هم در همسر اطميناني نسبت به شوهر به وجود مي آورد كه حتي در مواقع تنگدستي و مشكلات مالي او وظيفه خود مي داند مراعات حال شوهر را بكند ، چون از اين نكته آگاه است كه اگر چيزي در دسترس شوهر باشد از خانه و خانواده دريغ نخواهد كرد .

      5-2 :احساس غيرت نسبت به همسر ـ مرد بايد همچون حصاري زن را در حمايت و مراقبت قرار دهد . اين حالت، همبايد در مراقبت نسبت به عفاف و پاكدامني زن باشد و هم در توجهبه نيازهاي عاطفي او . توجه مرد به عفاف همسر خويش شرط اوليه حفظ حريم خانواده و حفظ سلامت اخلاقي آن است . حالت غيرت و حميت مرد اثر ديگري نيز در روحيه و رفتار زن دارد ، به اين صورت كه در او احساس امنيت و اعتماد در پناه شوهر به وجود مي آورد كه يك احساس لذت بخش و مطلوب براي اوست و در افزايش عشق و محبت وي به شوهر مؤثر است .

      6-2 . عدالت را در همة شئون زندگي رعايت كند، به خصوص در آن‌جا كه مرد داراي دو همسر باشد.

      7-2 . از اشتباه‌ها و لغزش‌هاي زن صرف نظر كند; و او را مورد عفو قرار دهد; زن را احترام و تجليل كند; در كارهاي خانه به وي كمك نمايد و هرگز او را مورد اذيت و آزار قرار ندهد، قرآن در اين‌باره مي‌فرمايد: "فَأَمْسِكُوهُن‌َّ بِمَعْرُوف‌ٍ أَوْ سَرِّحُوهُن‌َّ بِمَعْرُوف‌ٍ وَلاَ تُمْسِكُوهُن‌َّ ضِرَارًا;(1) يا به نيكي و خوشي آنان را نگه‌داريد و يا به نيكي رها كنيد و روا نيست كه آنان را آزار دهيد."

      3- وظايف زن نسبت به شوهر

      وظايف نيز وجود دارد كه از طرف زن بايستي مورد توجه خاص قرار گيرد . در صورتي كه زن نسبت به اين وظايف توجه داشته باشد و آنها را انجام دهد ،به ايجاد استحكام در خانواده كمك كرده است. اين وظايف عبارت است از :

      1- 3:احترام و تكريم شوهر ـ با توجه به اين كه در زندگي زناشويي نقش محبت و اظهار عواطف بيشتر مناسب ساختار رواني و جسمي زن است و احساس دلگرمي و اطمينان خاطر را شوهر بايد در فضاي خانواده ايجاد كند ، زن بايستي دقت داشته باشد كه احترام او نسبت به شوهر هم يك نياز رواني و عامل علاقه و محبت بيشتر شوهر نسبت به اوست .

      2- 3 :همدلي و همراهي با شوهر ـ زن بايستي در مسائل و مشكلاتي كه شوهر در اداره زندگي در پيش روي خود دارد با او همدلي كند و اين همدلي را به صورت هاي مختلف ابراز نمايد . احساس همدلي كه شوهر در همسر خود مشاهده مي كند ، جرئت و شهامت براي مقابله با سختي ها و نيروي رواني او را افزايش مي دهد .

      3- 3 :شاكر بودن و قناعت پيشگي ـ معمولاً تأمين زندگي به عهده مرد است و گاه اتفاق مي افتد كه كمبودها و نارسايي هايي از اين نظر در زندگيبهوجودآيد . اين كه زن در ضمن همراهي با شوهر،براي بهبود وضع زندگي ، روحيه شكر ، قناعت و سپاسگزاري داشته باشد ، در بناي خانواده اي صميمي و مستحكم بسيار مؤثر خواهد بود .

      4- 3 :پرهيز از عيب جويي زن و شوهر در عين حال كه بايستي عيوب و نارسايي هاي يكديگر را شناسايي كرده به يكديگر تذكر دهند و براي رفع آنها تلاش مشترك داشته باشند ، بايستي مراقب باشند روحيه عيب جويي نسبت به يكديگر را پيدا نكنند . اين حالت به ويژه براي زن در مقابل شوهر بايستي مد نظر باشد .زيرا زن ممكن است به واسطه محدوديت هايي كه در زندگي خانوادگي دارد ، گاه به صورت عيب و ايراد گرفتن از شوهر عكس العمل نشان دهد . چنين روشي باعث ايجاد تنش و كشمكش مستمر در زندگي خانواده و تزلزل در بنيان آن خواهد شد .

      5- 3 :عفت و چشم پوشي از غير ـ يكي از وظايف اساسي زن، كه هم از نظر حساسيت و نياز روحي شوهر حائز اهميت است و هم با توجه به موازين شرعي و اجتماعي بايستي آن را رعايت كرد عفت زن ، حفظ خويش در مقابل افراد نامحرم و وفاداري كامل نسبت به شوهر است . در زندگي خانوادگي ، كمال روحي شوهر غيرت،و كمال روحي زن، عفت است و اين دو صفت در كنار يكديگر،خانواده را در درون به سوي وحدت روحي ، صميميت و عشق دو جانبه سوق مي دهد و از آلودگي هاي اخلاقي خانواده و جامعه جلوگيري مي كند . وظيفه اساسي خويشتنداري و عفت به عهده زن است و بايستي در زندگي مشترك ، حتي در روابط معمول با آشنايان و افراد فاميل كه نامحرم هستند ، مورد توجه باشد .

      6- 3 :مديريت و تدبير امور خانه ـ مديريت و اداره خانواده بيشتر به عهده زن است . اين مديريت،هم در جنبه عاطفي و رواني است و هم در اداره امور جاري منزل . هر چند شوهر نيز در هر دو جنبه بايد شريك و سهيم باشد ، ليكن ابتكار عمل و تدبير اساسي را بايد زن به عهده گيرد. زن بايد براي ايجاد فضاي مناسب عاطفي و رواني و نيز ايجاد محيط زيبا و نشاط بخش در خانه ، برنامه ريزي كند و حتي در صورت نياز ، آموزش هاي لازم را ببيند تا بهتر بتواند در خانه يك" مدير" خوب و موفق باشد .

      ساير وظايف نيز به صورت مختصر عبارتند از:

      - توجه داشتن به مسائل محرم و نامحرم در نزد شوهر.

      - خود را براي شوهر آرايش كردن.

      - هنگامي كه همسرتان مي‏خواهد از خانه خارج شود او را تا دم در همراهي كنيد.

      - هنگام ورود او به خانه سعي كنيد خود را از قبل آماده و مهيا نموده و با خونسردي و خوش‏بويي به استقبال او برويد.

    • سلام من این موضوع که کی جلو بشینه مشکل ندارم اما مادر شوهر من شوهر نداره هر بار میریم بیرون اونم با خودمون میبریم اما تصور کن...همیشه اون جلو میشینه حتی یه بارم تعارف کوچیکی به من نمیکنه حتی مسافرت های طولانی رفتیم رفتو برگشت اصصصصلا تعارف نکرده بگه فلانی تو بیا کنار شوهرت بشین ، اما....
      از جاری هام تعارف کرده اونم تو ماشین ما!!!!!! یا از خواهرای شوهرم تعارف کرده ولیییی واسه من اینطوریه ،،، منم چون مسنه جیزی نمیگم فقط حرص میخورم حدود 63 سالشه ، من باید جه عکس العملی و نشون بدم؟؟؟؟

  • سلام ما با خوانواده همسرم تو یه ساختمونه 4 طبقه زندگی میکنیم، 2 ساله با هم ازدواج کردیم اما همسرم خیلی به خونوادش وابسته است چون مادرش شوهر نداره خودشو مسعول زندگی مادرش میدونه هر روز که از سرکار برمی گرده هیچی میره پیشش شبها هم من و تنها میزاره میره پیش خواهر برادراش یعنی من هرررر شب تنهام ، خیلی کلافه ام از این رفتار لطفا یک راه حل بهم بگین ...

    • بهتر است فیلم‌های خارجی را فراموش کنید و نگویید: هیچ‌ کجای دنیا این‌طوری نیست که پسر این‌قدر به مادرش وابسته باشد. بله! این ‌یک واقعیت فرهنگی است. خیلی مواقع هم ما وابستگی را با دل‌بستگی اشتباه می‌گیریم؛ یعنی پسری وابسته نیست و به توانایی تصمیم‌گیری رسیده است، اما نسبت به مادرش دل‌بستگی زیادی دارد و ما به‌عنوان عروس خانواده این موضوع را نمی‌توانیم تحمل کنیم و می‌گوییم او وابسته است. اگر می‌گویید چه فرقی دارد، بهتراست با هم کمی مفهوم وابستگی و دل‌بستگی را بررسی کنیم.
      وابستگی یعنی کسی را می‌خواهی به خاطر این‌که از او منفعتی به تو برسد، بدون او نمی‌توانی زندگی عادی خود را داشته باشی و نوعی مکانیسم مرضی است. احساس تملک ایجاد می‌کند و آزادی را از فرد می‌گیرد. نوعی دوست داشتن مشروط است و در آن خودخواهی به چشم می‌خورد. دل‌بستگی یعنی کسی را بخواهی با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش. به دنبال کسب منفعت از این رابطه نباشی و در تصمیم‌گیری و زندگی‌ات خلل ایجاد نکند.
      همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد
      چیزی که باید برای داشتن یک زندگی زناشویی سالم به دست بیاوریم، این است که دختر و پسر نسبت به خانواده خود وابستگی نداشته باشند، اما دل‌بستگی نه تنها ایرادی ندارد، بلکه نشانه سلامت عاطفی آن خانواده است. پس زمانی‌که می‌خواهید در رفتارهای شوهرتان اعتدال را ایجاد کنید، حواس‌تان باشد که حسادت زنانه باعث نشود که شما نسبت به محبت و دل‌بستگی مادر و فرزندی هم حساس شده و بخواهید کم‌رنگ شود.
      وابستگی به مادر,عروس و مادر شوهر
      مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید

      ما فرض می‌کنیم که همسرتان به بلوغ عاطفی لازم برای تشکیل زندگی نرسیده و آن‌قدر به مادرش وابسته است که بدون او نمی‌تواند آب بخورد، حال باید چه‌کار کنید؟
      در قدم اول سعی نکنید با دعوا و ناراحتی و خشونت او را وادار کنید که بین شما و مادرش یکی را انتخاب کند؛ زیرا بهتر است بدانید که در این بازی از قبل باخته‌اید. این روش فقط تنش و اختلاف را در خانه‌تان ایجاد می‌کند و نتیجه‌ای هم نمی‌دهد.
      اگر بخواهید با محبت و روش‌های زنانه هم همسرتان را به سمت خود بکشید و به اصطلاح از مادرش دور کنید، بازهم موفق نمی‌شوید و در ضمن ابراز علاقه‌هایتان مصنوعی بوده و نمی‌تواند تأثیر مثبت‌ خود را در زندگی بگذارد.
      شما باید اول علت را بررسی کنید. همسر شما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشد، می‌تواند در عین حال که یک پسر خوب و مهربان است و به مادرش توجه می‌کند، برای شما هم چیزی کم نگذارد و احساس منفی در شما ایجاد نکند. (البته اگر زیاده‌خواه نباشید و بپذیرید که توجه او به مادرش منافاتی با علاقه‌اش به شما ندارد.)
      پس شما باید به همسرتان کمک کنید تا به بلوغ عاطفی رسیده و بتواند بین علایق‌اش در زندگی توازن ایجاد کند. این کار در یک ماه و دو ماه انجام نخواهد شد. اگر وابستگی بیش از حد است و روال زندگی فردی شوهرتان و همچنین خانوادگی شما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، می‌توانید از یک مشاور به صورت حضوری کمک بگیرید. البته صورت‌مسئله رفتن به نزد مشاور، وابستگی او به مادرش نباشد؛ چون در این صورت ممکن است اصلاً همراه شما نیاید. بهتر است بهانه‌ای چون اختلافات روزمره و نارضایتی‌های پنهان را پیدا کنید و بگویید برای بهترشدن رابطه‌تان دوست دارید مشاوری به شما کمک کند. در این مدت هم اصلاً شمشیرتان را از رو نبندید و نگذارید همسرتان متوجه حساسیت شما بر روی مادرش بشود.
      برای آن‌که آرامش داشته باشید و حس نکنید وسط یک میدان مبارزه قرار گرفته‌اید، بهتر است مادر همسرتان را دوست بدارید و ارتباط خوبی با او برقرار کنید. بعد از ازدواج مادرشوهرتان، چون مادر خودتان است؛ نه از جهت عمق دوست داشتن که شاید یک شعار اشتباه باشد، بلکه از جهت نوع‌دوست داشتن و جنس رابطه.
      این‌که شوهر شما بیش از حد به مادرش وابسته است، دلیل بر بد بودن مادرشوهرتان نیست. فرهنگ ما به‌گونه‌ای ‌است که زنان بعد از مادرشدن تمام روابط عاطفی‌شان را در فرزندشان خلاصه می‌کنند و به همین جهت گاهی بعد از ازدواج فرزندشان، هم دختر و هم پسر تحمل دوری از آن‌ها را نداشته و گاهی توقع سرزدن و دیدار آن‌ها را بیش از حد متعارف دارند. شرایط روحی«مادرها» را درک کنید و بگذارید فرزندشان را یک‌ دل سیر ببینند؛ هرچند وقتی خودتان مادر شوید، متوجه خواهید شد که دل سیر وجود ندارد و یک مادر همیشه بی‌تاب دیدار فرزندش است.
      سعی کنید شما هم با مادر همسرتان ارتباط خوبی داشته باشید و به‌جای آن‌که نسبت به رابطه شوهرتان با او حساس بوده و حسادت کنید، در کنار همسرتان قرار بگیرید. محبت قلب مادران را جذب می‌کند. امتحانش ضرری ندارد. البته اگر وابستگی بیش از حدی وجود داشت، می‌توانید به‌مرور زمان کاری کنید که تبدیل به یک دل‌بستگی بالنده شود، اما فراموش نکنید او به زن دیگری علاقه‌مند نیست؛ مادر او مادر هر دوی شماست، نه یک زن غریبه که هووی عشق شما در قلب همسرتان باشد.

  • من 36 سال دارم و حدود 2 سال است که ازدواج کردم.
    هنوز فرزندی ندارم.
    چند روز پیش متوجه شدم پدر خانومم قصد طلاق و ازدواج با شخص دیگه ای رو داره
    بد جوری این قضیه بهم ضربه زده و نمیدونم چطور با این قضیه کنار بیام
    اگه میشد که پدر خانومم رو منصرف کنم و جلوی آبروریزی رو بگیرم خوب بود

    • در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه

  • سلام من تقریبا۶سال ازدواج کردم وسه سال عروسی کردم،خانواده همسرم بسیار حساس ان تو هر زمینه ای،یه خواهرشوهر دارم که یه سال ازم بزرگتر و توقع داره به نسبت یه ادم ۷۰ ساله بهش احترام بزارم،درصورتیکه که خودش اصلا این احترام نمیذاره حتی به خانواده اش ،حتی شوهرم که ۷سال ازش بزرگتر،خیلی بدبین و پراز سوتفاهم ،حس نفرتش نسبت به عروس زیاد دوتا جاری دارم که دورن ازمون سالی یبار میان همون یبارم بی ادبی میکنه،ولی باز یه حس احترامی به اونا داره،اما نسبت به من بی ادبی زیاد میکنه ،امسال عید اومدن خونه ی مامانم اینا(مامانم عمه اش)رفتیم بیرون وقتی برگشتیم با کفش اومده تو خونه و رفت دستشویی،من که متوجه شدم بهش گفتم چرا اومدی بهش برخورده و دعوا راه انداخته و بهم میگه تو بی ادبی و ما چشم پوشی میکنیم و بعد میاد تو اتاق پیش دامادم هم این حرفا رو میزنه و تو چشم مامانم نگاه میکنه این حرفا رو میزنه و قهر میکنه و با مادرشوهرم اینا میزارن میرن،بعد این قضیه من به احترام همسرم زنگ زدم به مادرشوهروپدرشوهرم گفتم که اگه یه وقت نمیام فقط میخوام حساسیت ها کم بشه ،پدرشوهرم خوب رفتار کرد اما مادرشوهرم خیلی بد رفتار کرد ،از فروردین تا حالا نرفتیم اونجا همسرمم راضی نبود،ولی الان چند روز حس میکنم منو مقصر میدونه،سرد تا حدودی باهام،یبار گفته تو همیشه فقط بخاطر من اومدی اونجا،خودت مشتاق نیستی،همسرم منطقیه،اما گاهی وقتی عصبی میشه از اونا اخرش با من میجنگه ومنو مقصر میبینه ،درصورتیکه همیشه قبول داره مقصرن خانواده اش،اما این چند روز سرد.چیکار کنم خسته شدم :sweat:

    • دوست عزیز راهکارهایی برای بهتر ارتباط برقرار کردن با خانواده شوهر در ادامه قرار داده شده

      یکی از ویژگی های عشق، معصومانه برخورد کردن است. زن باید با خود چنین سوالی مطرح کند که آیا همسرم را دوست دارم یا خیر؟ و هر کاری می توانم برای عشقم انجام دهم یا خیر؟ و یا در رابطه با مواردی که همسرم به آن علاقه دارد، چگونه عکس العمل نشان دهم؟

      یعنی فرد اصرار نداشته باشد که هر چیزی که من می بینم درست است. اگر زنی، خود را جای مخاطب (مادرشوهر) و یا جای کسی که همسرش با آن ها یک مدت زندگی می کرده، بگذارد و از دید آن ها نگاه کنند، بسیاری از تنش ها از بین می رود. زنان نباید اصرار داشته باشند که همین که ما به ظاهر می بینیم، درست است؛ زیرا در این روش باعث می شود بسیاری از چالش ها بوجود آید؛ ولی زمانی که خود جای خانواده همسر بگذارند و از دید آن ها نگاه کنند، این چالش ها و یا تنش ها از بین می رود.

      در تعریف این موضوع می توان به یک داستان بسیار جالب اشاره کرد؛ روزی کودکی از پدرش یک کاغذی می گیرد و از او تقاضا می کند که پاکتی به او بدهد. پدرش عصبانی می شود که برای چه می خواهی؟ پدر کارش را رها کرده به دنبال پاکت می گردد و بالاخره پیدا می کند. دوباره فرزندش می گوید: پدر به من یک خودکار بده. این بار پدر عصبانی می شود و به حرفهای فرزندش اصلا اهمیت نمی دهد.

      وقتی فرزندش پاکتی با محتوای کاغذ مچاله به پدرش می دهد، پدر عصبانی می شود و آن را به سطل زباله پرتاب می کند.

      فرزندش به او می گوید: «چرا به سطل زباله انداختی؟ آن هدیه ای از طرف من به شما بود. آن کاغذ مچاله از هزاران بوسه های من، پر شده بود و هربار به کاغذ بوسه می زدم، آن را تا می کردم، به خاطر همین مچاله شد.»

      شاید ما از دید خود رفتار اطرافیان را در نظر می گیریم؛ کاملا زشت و مچاله و بی حرمتی باشد، ولی وقتی از دید مخاطب به آن نگاه کنیم، سرشار از بوسه است. وقتی خانواده همسر به زن حرفی می زنند که به نظر زن تند می آید بیشتر از جنبه دوست داشتن نگاه کرده و جنبه مثبت آن را ببیند.

      زن باید زمانی که همسرش در خانه نیست، به صورت تلفنی و یا حضوری با خانواده همسرش ارتباط برقرار کند و یا جویای حال آن ها شود. این باعث می شود که خانواده همسر بپذیرند که برادر و یا پسر آن ها دراین ارتباط واسطه نبوده و خود عروسشان تمایل دارد که با آن ها ارتباط برقرار کند.

      حتما عروس خانواده، زمانی را برای بودن با خانواده همسر تعیین کند و با صحبت کردن و گپ زدن، علاقه خود را نسبت به خانواده همسر نشان دهد. با این روش این علاقه دوطرفه می شود.

      عروس خانواده حتی امکان دارد مثلا پختن غذایی را از قبل بلد باشد؛ اما دستور پخت آن را دوباره از مادرشوهر و یا خواهر شوهرش بپرسد. این نشانه احترام گذاشتن به مادرشوهر است. با این روش می تواند رابطه ها را کاملا تشدید کند و حتی امکان دارد برای انجام کاری از قبل مصمم باشد؛ اما بازهم به نشانه احترام با مادر و پدر و خواهر همسرش، با آن ها مشورت کند.

      زن و شوهر نباید در هرجا کنار هم باشند. زنان باید به همسران خود اجازه بدهند که وقتی را برای خانواده خود صرف کند و با هم راحت باشند؛ زیرا با این روش، خانواده همسر چنین تصوری را نمی کنند که عروسشان در روابط آن ها اختلال به وجود آورده است.

  • سلام
    من بیست و سه ساله هستم و نامزدم بیست و هفت ساله. من و خانواده ام ایران زندگی نمیکنیم نامزد من هم ایرانی نیستن. خانواده ایشون و خانواده من قبل از نامزدی ما باهم ارتباط دوستی داشتن. مادر همسر من وسواس فکری دارن و همش فکر میکنن که هر زنی دنبال جلب توجه همسرشون هست همینطور در مورد مادر من هم همین فکر رو میکنن و چون پدر من مدام در رفت و امد به ایران هستن ایشون همچین فکری رو تو سرشون دارن و بخاطر همین هم هرچند ماهی یه بار بهانه ای جور میکنن و میگن که نمیخوان ما رو ببینن. البته تا الان به پدر من این حرف رو نزدن. توی یه سالی که ما نامزد کردیم این سومین باره که نمیخوان مارو ببینن. از طرفی نامزد من پسری هستن که برای ازدواج با من مصممند و با وجود رفتارهای مادرشون درحال تهیه وسایل زندگی مشترکمون هستن. توی این یک سال تقریبا میتونم بگم نامزدم رو تا حد زیادی شناختم و ایشون تا این لحظه از نظر محبت،احترام،مالی و خیلی چیزای دیگه نه فقط نسبت به من بلکه نسبت به خانواده من هم چیزی کم نذاشتن. پدر من در حال حاضر ایران هستن و این خانوم براین عقیده هستن که پدر من اگر بیان مشکلاتشون حل میشه. پدر من هم گفتن اگر بیام با ایشون صحبت میکنم که دلیل رفتارهاشون رو توضیح بدین منطقی. به نظر شما آیا این کار درست هست یا نه؟ و آیا اینکه ازدواج من با این آقا کار معقولانه ای هست یا باتوجه به شرایط موجود در آینده مشکل ساز خواهد شد؟ ممنون میشم اگر راهنماییم کنین

    • به هر حال ایشون چنین مشکلی داره و بستگی به رفتارهای شما و همسر شما در آینده داره که چطور برخورد کنید
      همین امروز خودتون رو در شرایط 10 سال دیگه قرار بدید و ببینید آیا میتونید با چنین شرایطی ادامه بدید ؟
      بهتره ایشون مستقیما با مشاور روانشناسی مشورت کنه و تحت درمان قرار بگیره و یا اینکه خود شما مستقیما مراجعه کنید تا بتونید راهکار مناسب پیدا کنید
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید

      021-22689558

  • سلام
    مادر شوهر من روابط خوبی به دلایلی که نمیدونم با من نداره.در مورد زندگی تمام بچه هاش به دنبال ایجاد اختلاف با خانواده همسر و کم رنگ و بی ارزش کردن اونها داره.به نظر خودش اصلا اینطور نیست.اما اعمالش این رو نشون میده.فردی دزوغگو نیزهست.جدیدا هم نوبت من و خونوادمه.متاسفانه تا مدت ها با همسرم میجنگید و دعوا راه می انداخت.حالا دیگه نوبت منه.انواع روش ها از جمله محبت، کم کردن زمان حضور، کم کردن رابطه رو امتحان کردم اما هیچ فایده ای نداشته.من باید با این شخص چطور برخورد کنم؟ همسرم آدم فوق العاده ساده ای هست که متاسفانه برخی مواقع تحت تاثیر خونوادشه.با همسرم چه کنم؟

    • حریم‌ها را حفظ کنید. برای این کار بهتر است میزان رفت و آمد به خانه پدری همسرتان و میزان ارتباطات کلامی را که باید داشته باشید، مشخص کنید. این گونه به نظر می‌رسد که زندگی شما در کنار مادر شوهرتان مانند یک آکواریوم تمام شیشه‌ای است؛ به گونه‌ای که وی می‌تواند هر حرفی بین شما و همسرتان را بشنود و هر گونه می‌خواهد ایراد بگیرد؛ در نتیجه بهتر است در کمال احترام و رعایت حرمت‌ها، میزان و سطح رفت و آمد خود را کنترل کنید. برای مثال شرایطی ایجاد نکنید که مادر همسرتان بتواند در خلوت و دور از چشم همسرتان، حرف‌هایی به شما بزند که موجب ناراحتیتان شود.

      جایگزین بیان حرف‌های مادرشوهر به همسر
      به جای مطرح کردن حرف‌های مادرشوهرتان به همسرتان، پیشنهاد می‌کنم که خودتان بیاموزید چگونه مودبانه و در کمال احترام پاسخ وی را بدهید تا موارد اختلاف به همسرتان منتقل نشود. در واقع باید همسرتان را در این موضوع دخالت ندهید تا بازی جدیدی در زندگی شما شروع نشود.
      ما در ارتباط با اطرافیان به سه سبک رفتاری برخورد می‌کنیم:
      ۱. سبک پرخاشگرانه:
      در این سبک همواره به دنبال مقصر هستیم و انگشت اشاره ما به سمت اطراف است تا یک مقصر بیابیم. با احساسات خود آشنا نیستیم و مدام در کلمات خود از متلک استفاده می‌کنیم و لحنمان تند است: «تو این کار را کردی»، «این طوری گفتی» و...
      ۲. سبک منفعلانه:
      فرد منفعل در مقابل دیگران بیشترین پاسخش سکوت، لبخند یا تایید است؛ اما بعد ناراحت می‌شود، بدگویی می‌کند و از دیگران می‌خواهد که از او حمایت کنند. نگاه چشمی ندارد، همیشه عصبانیت‌های پنهانی دارد که با مدل‌های بیمار گونه نشان می‌دهد.
      ۳. سبک قاطعانه:
      چنین فردی کاملاً به حس‌های خود آگاه است. در عین این‌که به دیگران و خودش بی‌احترامی نمی‌کند و خودش هم با کلام و رفتارش وارد حریم کسی نمی‌شود اما می‌تواند ناراحتی‌های خود را مطرح کند و به راحتی نه بگوید.

      از شما می‌خواهم با یک مشاور صحبت کنید و برای آموختن رفتار قاطعانه بیشتر تلاش کنید تا وقتی مادرشوهرتان با حرف‌هایش باعث ناراحتی شما می‌شود یا به حریم خصوصیتان ورود می‌کند، به جای اینکه پشت همسرتان پنهان شوید و بخواهید او از شما دفاع کند، خودتان با رعایت احترام و جایگاه وی بهترین پاسخ را بدهید و اگر به همسرتان می‌گویید نیز حالت شکایت نداشته باشد و از او رفتار دفاعی نخواهید، چراکه هر گونه دفاع همسرتان از شما در مقابل مادر خود، رابطه‌تان را خراب‌تر می‌کند