سلام وقتتون بخیر.
من 22سالمه ودانشجوی ارشد روانشناسی هستم.
حدود 3ماهی میشه که با یه اقا اشنا شدم که 24سالشه سرکار هست واهل یه شهردیگه هست وهردو هدفمون ازدواجه.
منتها گفتیم یه مدت قبلش باهم اشنا بشیم.
الان باهم بصورت تلفنی درارتباطیم وخانواده پسر هم باخبر هستند.
اما یه سری مشکلات تو رابطمون وجود داره.
ظاهرا ایشون درمورد من با دوستاشون هم صحبت کرده واز اونجایی که ادمای حسود دورش زیادن سعی دارن رابطمونو بهم بزنن وراجب من بدگویی میکنن.
ایشون واقعا به من علاقه داره اما خب حرفای اونا هم تحت تاثیرش میذاره.
این موضوع باعث دعواهای زیادی بینمون شده.
همینجور ایشون بخاطر یه تجربه قبل گذشته خیلی سختشه به ادما اعتماد کنه ومیترسه از دل بستن وعاشق شدن وترس ازدست دادن داره.
من همه سعیمو میکنم تا بهش بفهمونم علاقمو وبهم اعتماد کنه اما متاسفانه گاهی باعث میشم بدتر بشه وبیشتر ازهم دور بشیم.
ایشون خیلی ادم توداریه ومشکلاتشو بهم نمیگه واکثرا تنهاست.
میخواستم کمکم کنید تا بتونم هم خودمو بهش ثابت کنم وبهم اعتماد کنه هم بتونم رابطمونو مدیریت کنم نذارم زیاد بحث ودعوا بشه. همینجور بتونم جلوی حرفای پشت سرمو بگیرم ونتونن کارشکنی بکنن.
ممنونم.