با سلام.من 4سال پیش با شخصی آشنا شدم که افسردگی و اضطراب و وسواس فکری داشت و قرص سرترالین (آسنترا،زولوفت) مصرف میکرد.از اول آشنایی من در جریان این مشکل بودم و سعی میکردم کمکش کنم.تا اینکه با توجه به روحیه بشاش و خنده رو و شوخ او پیشنهاد کردم که مصرف این دارو را کم کم قطع کند زیرا از عوارض دارو باخبر بودم و روی احساس جنسی و بعضی از رفتارهاش تاثیر گذاشته بود.او هم این کار را انجام داد و دارو را قطع کرد اما بعد از قطع دارو حالش بد شد.شکاک شده بود و به همه چیز گیر می داد.6ماه تحمل کردم و جوری شده بود که هر روز دعوا میکردیم تا اینکه پیش مشاور رفتیم و او گفت که باید هم درمان دارویی انجام دهد و هم با کمک مشاور به وسواس فکری اش غلبه کند.ما هم قبول کردیم و قرص سرترالین و هالوپریدول را شروع کرد.ما از اول به قصد ازدواج باهم شروع کرده بودیم و خانواده اش برای بار اول بعد از 6ماه پیش خانواده من آمدند و برخورد خیلی بدی کردند و گفتند اگر دختر شما پسر مارا میخواهد باید صبر کنند.با وجود اینکه رفتارشان بد بود چون من و او همدیگر را دوست داشتیم به رابطه ادامه دادیم و 3سال گذشت.الان سر مهریه به توافق نمیرسیم و دروغ های متعددی به من گفته و زیر بار مهریه که خانواده ما باید تعیین کنند نمی رود و تمام مدت میگوید چون شما اینقدر نگران مهریه هستید پس حتما بعد از ازدواج مهریه را به اجرا میگذاری و من را بدبخت میکنی!!!
مهریه خواهر خودش به سال تولد است اما زیر بار مهریه من که گفتیم ما هم به سال تولد میخواهیم نمیرود و میگوید بیشتر از 110 سکه مهریه نمیکنم!!!
پدر و مادر من اصلا روی مهریه فکر هم نمیکردند و میگفتند باهم به توافق میرسیم اما دروغ های متفاوت او را دیدند.یک بار میگفت مهریه خواهرش به سال تولد است یک بار میگفت 130 سکه بیشتر نیست.مادر و پدرم گفتند در صورتی که قباله ازدواج خواهرش را بیاورد یا از دفتر اسناد بتوانیم ببینیم که واقعا مهریه او همین 130 سکه است ما هم همانقدر مهریه میزنیم اما میگوید قباله ازدواج خواهرش دست پدر شوهر خواهرش است و به آن دسترسی ندارند.حتی حاضر نیست اسم شوهر خواهرش را به من بگوید که از طریق اسناد رسمی اقدام کنیم!
در این مدت که این شرط را گذاشته ایم رفتارش فوق العاده بد شده و مدام کارهایی انجام میدهد که میترسم! حتی مبلغی پول در حساب من گذاشته بود که پس انداز کنیم بعد از گذاشتن این شرط من را به بهانه ای به بیرون از خانه کشاند و از کیفم بدون اطلاع من کارت بانکی ام را برداشت و پول هایش را از حسابم خارج کرد.
خانواده ام از مسئله افسردگی اش مطلع نبودند و حالا که این رفتارها را انجام داده به هیچ عنوان موافق ازدواج ما نیستند.من چکار باید انجام دهم؟