نگران برادرم هستم
سلام.
یه مشکلی تو خانوادم بووجود اومده که فکر کردم شاید بتونم کمکی از اینجا بگیرم.
برادر من ۳۰ سالشه و سه ساله که برای تحصیل رفته آلمان. سال پیش تماس هاش کم کم باهامون قطع شد و ما با کلی بدبختی تونستیم با دوستاش تو آلمان تماس بگیریم و فهمیدیم ۶۰۰۰ یورو بدهکاری داره!
پدرم با کلی دردسر این پولو جور کرد و براش فرستاد و چندماه بعد اومد خونه. اما یچیزی راجبش هست که تغییر کرده. خیلی کم حرف شده و الان که دم دم رفتنشه کاملا عصبی و ناراحته. با کسی حرف نمیزنه. قبل از اینکه بیاد همسرش به من گفت برادرم یکسال و نیمه که اونجا دچار افسردگی شده و تحت نظر روانشناسه. چون وضعیت خانوادم اصلا خوب نبود (بخاطر همون بدهی) من چیزی در این مورد بهشون نگفتم. همچنین برادرم به همسرش گفته بود که روانشناسش بهش گفته باید یکسالی دور بمونه. این امکان نداره چون پدرم بشدت داغون میشه اگه بفهمه برادرم قصد برگشتن نداره. همسرش همین موضوعو بهش میگه اما برادرم اصرار میکنه که چندماه باید بمونه.
الان بیشتر از دوماهه که اینجاست و چند وقت دیگه میخواد برگرده ولی اصلا خوب بنظر نمیاد.
پدرم خیلی با حوصله باهاش صحبت کرد و هیچوقتم ازش نپرسید اون پولو چکار کرده. ما الان اصلا نمیدونیم قضیه بدهکاریش واسه اون ۶۰۰۰ یورو که اصلا پول کمی نیست چیبوده!
الان عمیقا نگرانشم چون واقعا جوریه که انگار دلش نمیخواد برگرده. من از این میترسم که نکنه اونجا مشکلی براش بووجود اومده باشه. اما نمیتونم هیچ حدسی بزنم. با هیچکس حرف نمیزنه و همش جواب های کوتاه میده. حتی وقتی شماره دوستشو هم خواستیم بهونه آورد و شمارشو بهمون نداد.
بنظرتون باید چکار کنم؟ چطوری میتونم باهاش حرف بزنم و متوجه مشکلش بشم؟
سلام
اینکه برادرتون کم حرف شدن و افسردگی گرفتن کاملا طبیعیه.خب هر کی همچین بدهی بالا بیاره ممکنه افسرده بشه.
باید برای ایشون امیدواری ایجاد کرد.باید کمکشون کرد ک بتونن دوباره ب نقطه قبل برگردن.درسته ک پدرتون بدهی ایشون رو پرداخت کرد اما برادرتون قطعا ی جورایی عذاب وجدان داران و از اینکه اینهمه خرج روی دست خودشون و پدرتون گذاشتن بشدت ناراحتن.
در مورد مشکلشون هم مگه زن داداشتون در جریان مشکلش نیستن؟
ب نظرم اگه خودشون قصد برگشت ب آلمان رو دارن پدرتون رو متقاعد کنید ک جلوگیری نکنند چون واقعا با این شرایط اقتصادی هیچ آینده روشنی در ایران نخواهند داشت.
نه برادرم جوری رفتار میکنه که انگار دلش نمیخواد برگرده آلمان.
البته الان بلیط هاشو هم گرفته ولی بازم من نگرانشم.
پدرم خیالشو بابت پول راحت کرده. ما همه رفتار خیلی خپبی باهاش داشتیم و اصلا راجب اون پول حرفی نزدیم. تازه با وجود اینکه نباید پول زیادی خرج میکردیم، تو این مدتی که برادرم اینجا بود خیلی ولخرجی کردیم و یجورایی بهش اطمینان دادیم که مشکلی وجود نداره. ولی نگران اینم که مشکل، از اون سمت باشه. از سمت آلمان. چیزی وجود داشته باشه که نخواد بهمون بگه و همین خدای نکرده باعث بروز یسری مشکلات تازه بشه.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
مشاوره روانشناسي تلگرامي:
http://t.me/kanonmoshaveran_bot
نگفتید زن داداشتون در مورد مشکلش چیزی میدونه؟
چرا از ایشون نپرسیدید؟
پرسیدیم ازش. اما اونم نمیدونه. وقتی میپرسه ازش فقط ساکت میشه. ما هم اصرار آنچچچچنانی نمی کنیم که بخواد اذیت بشه. ینی هیچ فشاری پشت سرش نیست.
خب مسلما” تا زمانی ک کسی ازش نپرسه مشکلش چیه نخواهید فهمید.
حدأقل یکی از اعضای خانوادهک باهاش صمیمی تر و راحت تره ازش بپرسه دلیل اینکه دوست نداره بره آلمان چیه؟و ب ی شکلی مشکلشو از زیر زبونش بکش بیرون.