سلام و خسته نباشید،خانمی هستم ۴۰ ساله ک ۱۲ ساله ازدواج کردم،ازدواج ما کاملا عاشقانه بود ولی همسرم متاسفانه بقدری مغرور و مستبد هست ک باوجود علاقه ای ک بمن داره و مطمئنم ولی بازم درهیچ مورد نظرات منو قبول نداره و همیشه نظراتشو تحمیل کرده این قضیه بارها باعث دعوا و ناراحتیون شده اینو کنار بگذاریم همین رفتار در رابطه زناشویی ماهم حاکمه،هیچوقت شروع کننده نیست و درهرشرایط روحی ک باشم انتظار داره با نهایت احساس وارد رابطه شم و هرکاریو ک میخواد انجام بدم و اگه یادم رفت دیکته میکنه و اگر خستگی یا عصبانیت نذاشت ک انجام بدم عصبانی میشه،قبلا بقدری عاشقش بودم ک اصلا ناراحت نمیشدم حتی بدون اینکه متوجه بشم همه اینکارارو انجام میدادم بدون اینکه جور دیگه بیاد توذهنم ولی یکی دوسالی هست ک نمیتونم خودمو درنظر نگیرم و بعد ازون این مسئله پیش اومد و دردهای من شروع شد،سردردهای طولانی،لرز،دلدرد وکمردرد،بارها باهاش صحبت کردم و نیازمو گفتم از دردها گفتم،دردودل کردم دعوا کردم ولی راه بجایی نبردم،الان تصمیم بجدایی گرفتم و باز میخوام بدونم آیا راهی هست ک بتونم ب آرامش برسم یا باید واقعا جدا شم،ممنون میشم راهنماییم کنین،سپاس فراوان