با سلام جوانی 289 ساله هستم حدود 8 سال پیش در دنیای مجازی با یک دختر آشنا شدم( اون دختر از شمال و من اهل جنوبم) احساسمون خیلی بهم نزدیک بوده و هست و کاملا همدیگه رودرک می کنیم و در کل عاشق همدیگه بودیم و هستیم . 3 سال پیش به اصرار خانواده قصد ازدواج کردم و من اون دختر رو به عنوان همسر انتخاب کردم ولی با مخالفت خانواده مواجه شدم .دلیل خانواده ناآشنایی و دور بودن و همچنین صحبت های مردم بود و من میخواستم احترام پدر و مادرم رو حفظ کنم و به حرفشون عمل کردم درهر صورت با شخص دیگری ازدواج کردم ولی بعد از چند سال هنوز نتونستم عشق اولمو فراموش کنم و در حد پیام های مخفیانه و مکالمه های کوتاه با هم در ارتباط هستیم.
ضمنا اون هم یه عقد ناموفق داشت و نتونست کسی رو جایگزین من کنه منم همین حس رو دارم… چندین بار می خواستیم به صورت کامل قطع رابطه کنیم ولی هر بار نتونستیم . حالا هم از طرف خانواده تحت فشارم برای بچه دار شدن ولی من هنوز تکلیفم با خودم و دلم و وجدانم راحت نیست و دوست ندارم پای بچه فعلا وسط بیاد …
ناگفته نماند با همسرم مشکل خاصی ندارم ولی در کل دلم با این زندگی نیست…