سوالتو بپرس
X

پيدا كردن دختر خوب براي ازدواج

سلام من تا حالا دوست دختراي زيادي داشتم الان 29 سالمه ولي دنبال يه دختر خوبم به نظر شما چطور ميشه يه دختر خوب براي ازدواج پيدا كرد؟؟؟

behnam:

نمایش نظرها (60)

  • ممنظورتون از دختر خوي چطور دختريه؟در ضمن مگه خودت خوب بودي كه انتظار همسر خوبم داري!!!؟؟؟؟

  • اينو بدون دختري كه پاكه و تا حالا هيچ دوست پسري نداشته انتظار داره با پسري ازدواج كنه كه اونم پاك باشه و قبلأ دوست دختر نداشته باشه

  • بستگي داره شما خوب بودن يه دختر رو چطوري توصيف كنيد.شرط پيدا كردن يه دختر خوب اينه كه خودتون هم خوب باشيد

  • قبل ازدواج سعي كنيد كاراي گذشتتتون رو ترك كنيد و به خاطر خدا طلب بخشش كنيد.اگه واقعأ توبه كنيد و از كاراتون پشيمون بشيد اميدوار باشيد همسر خوب نصيبتون ميشه.فقط قبل ازدواج خوب تحقيق كنيد و بعد بريد جلو

  • مطمئنا شما نمي توانيد به كسي اعتماد كنيد چون روابط زيادي داشتيد و به همين دليل فكر مي كنيد همه دخترها همينگونه هستند. بهتر است انتخاب همسرتان را در اين شرايط به خانواده بسپاريد و سنتي ازدواج كنيد. مادرها دخترهاي خوب را بهتر پيدا مي كنند

  • سلام لطف کن ازبین دوست دخترهای خودت یکی رو انتخاب کن چون لنگه شمااند.تازه29سالگی زود نیست صبرکن 20سال دیگه.موردتوجه مسولین سن ازدواج رو یا ندارن یاآمارهمیشه اشتباه دستشون میرسه

  • راستی دوخترخوب که پیدا کردنی نیست پسرخوبی باشی دخترهای خوب حلوا.حلوامیکنن

  • با سلام .من از سه سال پیش به دختر خانمی علاقه مند شدم .اما به دلایلی رابطمه ی ما قطع شده. اما من هر چقد سعی میکنم نمیتونم ایشونو فراموش کنم.من ۲۹ سالمه و ایشون اولین دختری بودن که بهشون علاقمند شدم. لطفا راهنمایی بفرمایید

    • بهتره در این مورد زیاد وارد نشید چون رابطه اول شما بوده و احساسات شما شدیدا" تحریک شده ... تا وقتی که مدام به این رابطه فکر میکنید باعث میشید این رابطه در ذهن شما رشد کنه و به همین دلیل بعد از سه سال هنوز نتونستید این رابطه تاریخ مصرف گذشته رو فراموش کنید

  • نمیتونم بهشون فکر نکنم.باور میکنید حتی یک لحظه فراموشم نمیشه.چن وقت پیش با پدرش حرف زدم گفتن مینا حتی یه در صد هم حاضر نیست با من زندگی کنه. به خدا خیلی میترسم دست به کار غیر عاقلانه ای بزنم :shout:

  • سلام.شاید به سوال من بخندین و بگین تو کجا و اینجور چیز ها کجا......ولی من عاشق یه دختر هم سن و سال خودم شدم و اون هم میدونه و منو دوست داره عشق ما دو تا دوست دختر و دوست پسر بازی نیست و واقعا واقعی هستش.میشه کمکم کنید تا راه درست رو انتخاب کنم و احساسم رو بهش ابراز کنم؟؟؟؟؟؟من 13 سالم هستش

    • دوست عزیز شما بین 21 تا 25 سالگی به بلوغ عاطفی میرسید پس بدونید چنین حسی با واقعیت اطرافتون هماهنگ نیست ... بهتره از این فکر بیرون بیایت چون شدیدا" میتونه وابستگی به وجود بیاره و نیتجه ای جز افسردگی برای شما نداشته باشه

  • با سلام خدمت شما که با نام شهرام پست گذاشته اید
    نوشته اید هنوز علاقه مند به اولین دختری هستید که وارد زندگیتان شده است. قابل درک است که علاقه شما به ایشان زیاد و عمیق است اما قبول دارید که عشق یک رابطه دو طرفه است . چرا ایشان از شما فاصله گرفته اند دلیلش موقعیت شما ، رفتار یا گفتار شما، یا خانواده تان یا خانواده خودش است، یا پای فرد دیگری در میان است، دلیل این خانم مسیر را برای شما معین می کند اگر مسئله ای باشد که با اموزش شما یا تغییر رفتار شما یا حل مسئله بتوان رابطه را مجددا برقرار کرد یک مسئله است اما اگر ، دلیل ایشان مسئله ای باشد که شما اختیاری در آن ندارید با توجه به سن تان انتظار می رود یک دوره فراق و بی تابی را با کمک و... می توانید سپری کنید تا به زندگی عادی برگردید در این زمینه می توانید از راهنمایی های روانشناسان کانون مشاوران ایران یاری بگیرید88422495

  • با سلام خدمت شما که با نام حسین پیام گذاشتید
    باتوجه سنی که شما دارید و ایشان هم سن شما را دارند و احتمالا محصل هستند توجه کن که ممکن است ابراز علاقه شما به ایشان او را دچار چالش کند و به درس و تحصیلش صدمه بزند اگر واقعا عاششقش هستی فعلا او را درگیر نکن حداقل تا تابستان و اجازه بده این سال تحصیلی تمام شود و اگر هم بیشتر به او علاقه داری حداقل تا کلاس نهم بهش حرفی نزن اما در فضای زندگی اش قرار بگیر تا متوجه تو باشد . روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند یاریتان کنند 22954282

  • منظورتون از این که«در فضای زندگی اش قرار بگیر تا متوجه تو باشد»چیه؟؟؟؟؟ ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-) ?:-)

  • من خودم توی مدرسه همیار مشاور هستم;ام نمدونم چرا نمیتونم به خودم کم :shock: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: ک کتنم......................................................

  • من خودم توی مدرسه همیار مشاور هستم;اما نمیدونم چرا نمیتونم به خودم کمک کنم :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn: :yawn:

    • حسین جان من با حرف راهنما موافقم و خودمم در سن 16 سالگی درگیر این مسئله شدم و الان هم 24 سالمه . وابسته اش شدم و نتونستم بهش برسم و این مشکل کل زندگی منو نابود کرد از جمله باعث ترک تحصیلم شد و ....
      وقتی به اون زمان فک میکنم اون موقع احساس میکردم بزرگ هستم و تصمیم عاقلانه گرفتم ولی الان که فک میکنم می بینم اصلا به بلوغ کامل ذهنی و فکری نرسیده بودم
      انشالاه موفق باشی

  • با سلام خدمت شما حسین عزیز
    منظور آن است که اگر از آشنایان است یک سلام و احوال پرسی ساده کن ، اگر هم محلی است به عنوان یک هم محلی در معرض دیدش قرار بگیر که متوجه شود مثلا اگر شما در یک ساختمان 20 واحدی زندگی کنید افراد ساختمانتان را از رهگذر خیابان تا حدی تشخیص می دهید چون او را به دفعات در راه پله و .... دیده اید. همین و بس فعلا بیشتر از این جلو نرو . موفق باشی

  • سلام من سینا هستم 26ساله تا حالا دوس دختر نداشتم و الان که درسم تموم شده رشته تحصیلیمم فوق لیسانسمم گرفتم با توجه به اینکه سربازی نرفتم و خواهرم ندارمو پدرم فوت کرده می ترسم با دخترا رابطه برقرار کنم.شغل فعلیم مسافرکشی ولی هم ماشین و هم خونه پدرخدابیامرزم برام ارث گذاشته. از طرفی iم خیلی نیاز مبرم به جنس مخالف تو خودم حس میکنم و مادر و تنها برادرمم با ازدواج مخالفن چون میگن دخترا بدشدن. خلئش رو احساس می کنم.لطفا راه حلی بگید تا بتونم راحت تر با این مسئله کنار بیام

    • در این مورد حتما " با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      دفتر قیطریه:
      ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
      دفتر سعادت آباد:
      ۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
      دفتر شریعتی:
      ۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه

  • سلام من برای دادشم کمک میخوام 30سالش هست 6ساله پیش ازدواج کرده و سال پیش زنش باردار بود بچش 6ماهه به دنیا امد و فوت کرد زنش هم به علت مشکل قلب و ریه دو ماه بعد فوت کرد داداشم ماهشهر زندگی میکنه از بعد فوت زنش تا الان یکسال میگذره ولی هنوز تمام وسایل زنش را نگه داشته ومدام فیلم و عکساش و میبینه کارمند پتروشیمی هست ما شیراز هستیم و هر چند ماه یک بار اونم یک الی دوساعت بیشتر نمیبینمش میگه از شیراز خاطره خوبی ندارم الانم میگه میخوام برم سوریه خواهش میکنم کمک کنید نمیدونیم چه کار کنیم

    • کنار آمدن با مرگ عزیز مان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. همانطور که انسانها با هم متفاوت هستند، مرگ آنها هم متفاوت است. تنها نقطه اشتراک همه انسانها این است که همه روزی می میرند.
      من خواهرم را در سال ۱۳۷۰ و پدرم را در ۱۳۷۵ به خاطر سرطان از دست دادم. فراموش کردن آنها خیلی برایم سخت بود و همیشه دلتنگشان هستم. اما در سال ۱۳۸۴ که برادرم و هفت نفر از همکارانم فوت کردند، بدترین دوره زندگیم بود. واقعاً کسی برای بیرون ریختن غم از دست دادن عزیزان کاری نمی تواند انجام دهد اما نکاتی که در این مقاله برایتان عنوان می کنیم، می تواند به شما برای کنار آمدن با این مشکل فوق العاده دردناک کمک کند.

      ۱) خیلی ها نمی دانند به فرد داغدیده چه باید بگویند. واکنش افراد به مرگ متفاوت است. بعضی افراد خیلی حرف می زنند، بعضی ها خیلی کم حرف می زنند و یا حرف های نادرست می زنند. بعضی وقت ها وقتی کودکی فوت می کند، به والدین داغدیده او برای دلداری می گویند که باز هم می توانید بچه دار شوید اما کسی که فرزندی را از دست داده باشد می داند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. بعضی وقت ها هم افراد خوش نیت می گویند که مرگ خواست خداست و فرد متوفی الان در بهشت خداوند است. شاید این درست باشد اما احتمالاً آن چیزی نیست که آنموقع بخواهید بشنوید. سعی کنید از حرف های دیگران ناراحت نشوید و یادتان باشد که بقیه فقط قصد دلداری شما را دارند نه چیز دیگر.

      ۲) باید مراحل مختلف سوگواری را تجربه کنید تا بتوانید مرگ آن عزیز را بپذیرید. مهمترین مشکلاتی که افراد دچار می شوند، انکار، خشم، و تنهایی است. وقتی مرگ عزیزی ناگهانی باشد واکنش معمول عدم باور آن است. وقتی می دانید که کسی در بستر مرگ است و به اندازه کافی وقت داشته اید که خود را از لحاظ ذهنی برای مرگ آن عزیز آماده کنید، احتمالاً این مرحله که مرحله انکار است را موقع شنیدن خبر بیماری یا آسیبدیدگی او از سر گذرانیده اید. بعضی ها تصور می کنند که دیدن جسد به آنها حس نزدیکی به مرحوم را می دهد اما خیلی های دیگر از آن احساس ناراحتی می کنند. مهم است که به احساسات دیگران حساس باشید اما باید راهی را بروید که احساس می کنید برایتان بهتر است. مهم نیست که محیط و شرایطتان چطور باشد، غم و سوگواری احساسات مختلفی ایجاد می کند که همه آنها را باید قبول کنید.

      ۳) لازم نیست آنرا به تنهایی تجربه کنید. حتی اگر دوستان یا خانواده تان ندانند که چه باید به شما بگویند، اما مطمئناً نیتشان خیر است. گاهی اوقات فکر میکنم که در دنیای امروز به اندازه کافی به اتفاقات مهم زندگیمان توجه نداریم. به نظر می رسد که انتظار می رود که با هر اتفاقی که برایمان می افتد کنار بیاییم و از آن رد شویم. همه ما انسانهای متفاوتی هستیم. واکنش های ما به مرگ کاملاً متفاوت است. وقتی کسی قصد کمک کردن به شما را داشت، کمک او را بپذیرید. اجازه ندهید دیگران به شما بگویند که کی باید از این واقعه عبور کنید. شما تنها کسی هستید که خوب می دانید احساستان چگونه است.

      ۴) کاملاً طبیعی است که از دست خدا عصبانی شوید. مرگ گاهی اوقات ایمان مومن ترین افراد را هم می لرزاند. وقتی آدم ها دچار بیماری های سختی میشوند یا در سن کم فوت می کنند، گاهی اوقات از خدای خود می پرسید چرا باید اتفاقات بد برای آدم های خوب بیفتد؟ قصدمان نیست که سر این سوال بحث کنیم فقط می خواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است. باید قبل از اینکه به مرحله پذیرش برسید، مرحله انکار و خشم را پشت سر بگذارید.

      ۵) اگر همسرتان فوت کند، تا یکسال تغییر شگرفی صورت ندهید. روانشناسان عقیده دارند که یک سال اول پس از مرگ یکی از عزیزان سخت ترین سال است. چون در این سال مراحل مختلفی را پشت سر می گذارید و برای گرفتن تصمیمات مهم آمادگی ذهنی و حساسی ندارید. توصیه من این است که هر کاری که باید را انجام دهید اما تا می توانید از ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیتان خودداری کنید.

      ۶) گاهی اوقات مرگ خانواده ها را از هم دور میکند تا نزدیک. بعد از مرگ یکی از عزیزان، اعضای خانواده احساساتشان را درون خودشان می ریزند. خیلی ها ممکن است احساس کنند که با آنها بدرفتاری شده است، تنها گذاشته شده اند، عصبانی هستند، یا دچار سوء تفاهم شوند. در اینگونه مواقع چون اکثراً هر کس به فکر نیازهای خودش است، مسائل مهم نادیده گرفته می شود. مراسم ختم زمان خوبی برای وفق دادن توقعاتتان است. شما خانواده تان را می شناسید. از آنها انتظار کاری که توان انجام آن را ندارند، نداشته باشید. اگر بحثی پیش آمد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. معمولاً راضی کردن همه غیرممکن است.

      ۷) وقتی برای مرگ عزیزی سوگواری می کنید، اول به فکر مراقبت از خودتان باشید. وقتی با مرحله انکار و خشم کنار آمدید، ناراحتی و تنهایی شروع می شود. کسی ک عادت داشتید با او وقت بگذرانید دیگر پیشتان نیست. دلتنگ شدن برای آن فرد کاملاً طبیعی است. فراموش کردن اتفاق خیلی سخت است و نمی توانید به راحتی از آن عبور کنید. بلافاصله بعد از مرگ دوستان و خانواده تان دست کمک به سمتتان دراز می کنند اما با گذشت هفته ها و ماه ها خودتان را تنها می یابید. بااینکه نزدیکانتان می توانند کمکتان کنند اما بعضی کارها را باید خودتان به تنهایی انجام دهید. مهمترین کاری هم که باید انجام دهید مراقبت از خودتان است. این درست همان زمانی است که نیازهای خودتان را جلوتر از بقیه ببینید.

      ۸) در سوگواری درخواست کمک طبیعی است. گاهی اوقات ایمان به خدا، عشق به خانواده، و همیاری دوستان کافی نیست. بعضی وقت ها لازم می بینید با یک مشاور، روانشناس یا مربیتان صحبت کنید. مشاوره به شما برای راحت تر گذر کردن از مراحل سوگواری کمک زیادی می کند. خیلی از افراد هم با نوشتن خاطرات روزانه یا نوشتن نامه هایی به فرد مرحوم خود را خالی می کنند. هدف بیرون ریختن احساسات ناسالم است. هر کس متفاوت است و راه متفاوتی را برای این منظور انتخاب می کند.

      فکر می کنم وقتی یکی از عزیزانتان ر ا از دست می دهید، باید ببینید که چطور می توانید با حفظ یاد و خاطره فرد مرحوم، دوباره به زندگی شاد سابق خود برگردید. کنار آمدن با مرگ با گذشت زمان آسانتر می شود. آخر سر به نقطه ای می رسید که از خودتان می پرسید از این تجربه چه درسی می توانید بگیرید. آماده شدن برای مرگ همیشه ممکن نیست اما وقتی به یک سن خاص می رسید باید تصمیمات مهمی در زندگیتان بگیرید. آیا وصیتی دارید؟ دوست دارید مراسم ختمتان به چه صورت باشد؟

      وقتی با مرگ یکی از عزیزان دست و پنجه نرم می کنید زمان خوبی است که مرگ خودتان هم بیندیشید. کار آسانی نیست اما اگر خودتان اینکار را نکنید، کس دیگری اینکار را برایتان می کند. از دست دادن یک عزیز خیلی دشوار است اما سخت تر این است که خودش کاری برای آماده کردن خود برای آن نکرده باشد. باید همه چیز را از قبل پیشبینی کنید. اینکار باعث می شود بعد از مرگتان کار بازماندگانتان ساده تر شود
      در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
      021-22354282