مشکلی که من رو آزار میده اینه که مدام حرف خانواده شوهرم توی ذهنم می مونه و خیلی ذهنم رو درگیر میکنن.اونها به عروس به عنوان یه فرد مزاحم نگاه میکنن کسی که اومده تا آرامششون رو ازشون بگیر.مدام طعنه میزنن و هر کاری که شوهرم میکنه رو از چشم من میبینن.من سعی کردم برخوردهام رو باهاشون کم کنم ولی شوهرم خانواده اش رو مثل هر مرد دیگه ای دوست داره.میخواد باهاشون در ارتباط تنگاتنگ باشه.من چیکار کنم که یه گوشم در باشه و یه گوشم دروازه.من اینطور تربیت شدم که به همه احترام بذارم و مهربون باشم ولی در این یکسال و اندی احترامی از جانب این خانواده نمی بینم و ذهنم رو شدیدا درگیر کردم.تو رو خدا کمکم کنید