سلام من چهارسال پیش سریه موضوعی با خالم دعوام شد شوهرمم که پسر خالم میشه دیگه با خالم که خاله جفتمونه صحبت نکرد،خالم هرجامیشست تو مهمونیا و همجا مارو که میدید دعوا راه مینداخت و عصبی میشد همه جاهم پشت سرمون حرف میزد،حالا که من زایمان کردم به من اصلا زنگ نزده یه تبریک بگه بعداومده خونه مامانم همش پیش مامانم خودشیرینی میکنه و میگه من میخام آشتی کنم و فلان مامانمم دهن بینه فکرمیکنه ما مقصریم همش با منو شوهرم دعوا داره حساس شده روما که چرا به خالت محل نمیذارید وایناشوهرمم میگه من با اینا آشتی نمیکنم نمیخام اصلا باهاشون رفت و امد کنم چون آدمای خوبی نیستن بعد اینا خصلت کینه ای بودن و نادون بودن به ما میزنن بابام همش سرزنشمون میکنه که چرا به حرف مامانت گوش نمیکنی باید کوتاه بیاید،شوهرمم به هیچ عنوان کوتاه نمیاد،اینطوری باشه من دیگه با خانواده خودمم نباید رفت و امد کنم چون داعمدعوا داریم،حال روحیم اصلا خوب نیس نمیدونم کیدرست میگه کی غلط لطفا راهنماییم کنید چکارکنم؟