اختلاف شدید مادر و پدر
سلام من ۲۴ سالمه من از زمانی که کوچیک بودم شاهد نزاع و دعوای مامان و بابام بودم که خیلی حالم بد میشد، تا الان که ۲۴ سالم است. مامان و بابام هر دو با سوادن و تا آخر دبیرستان ادامه دادند افکار دوتاشون باهم تضاد داره خیلی هم تضاد داره واقعا حداکثر زمانی که تو خونه ما جنگ نیس ۱ الی ۲ روزه همش جنگه همش دعواست همه کتک خوردنه خسته شدم واقعا خسته شدم من تا حد شدید افسردگی داشتم و با رفتن نزد پزشک یکم حالم خوب شد ولی حالت جنگ و نزاع خونه ما اصلا تمومی نداره و خیلی اذیتم میکنه…
حتی چند باری با بابام به نزاع کردم ولی هیچی … من تو این چند سال نزاع اینا به این نتیجه رسیدم که ازدواج اینا کاملا غلط غلط و غلط بوده اینا دنیاهاشون باهم فرق داره افکار شون باهم خیلی فرق داره و….
تورو خدا یه راه بگید دارم به خودکشی فک میکنم کم کم خسته شدم ازین همه دعوا ..
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک می باشد که این محیط پر تشنج م یتواند برای شما با فشار روحی زیادی همراه باشد اما دقت داشته باشید که پدر و مادر شما افراد بالغی هستند که می توانند در زندگی مشترک نسبت به مشکلاتی که دارند تصمیم گیری داشته باشند .
بهتر است سعی کنید از وارد شدن به بحث های آنها خوداری کنید و مسیر رشدی خود را به کمک مشاور طی کنید و هردو آنها را در نقشی که نسبت به شما دارند در نظر بگیرید به این معنا که مادرتان را در نقش مادر بودن برای شما و نه همسر پدرتان بودن و یا پدرتان در نقش پدر بودن و نه جایگاه همسر بود به این سبک هر فردی در نقش و جایگاه خودش قرار دارد و می تواند در کنار احترامی که برای زندگی خانوادگی قائل می باشد در مورد ادامه مسیر خود نیز تصمیم گیری کند .
بهتر است دقت کنید که خودکشی یک راحل نمی باشد و اینکه این مشکلات مشکلات پدر و مادرتان می باشند و نه شما و بهتر است شما زا سرزنش کردن خودتان خوداری کنید و تصمیم گیری در مورد ادامه زندگی مشترک و یا رفع این مشکلات به کمک رواننشاس را بر عهده خود پدر و مادرتان بگذارید و شما نیز برای بهبود شرایط روحی خود چند جلسه مشاوره حضوری دریافت کنید تا بتوانیم در این زمینه به شما کمک کنیم و در صورت نیاز و تمایل شما و والدینتان چند جلسه خانواده درمانی نیز برگذار شود شاید بتوان به پدر و مادرتان در این مسیر کمک کرد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
با سلام خدمت شما
دوست عزیز با توجه به مواردی که مطرح کردید احساس ناراحتی و غم شما کاملا قابل درک است.
مسلما بودن زندگی در جوی که مدام در آن ناملایمتی ها رفتاری وجود داشته باشد بسیار ناراحت کننده، دردناک و توان فرسا است و شما کاملا حق دارید که احساس یاس و ناامیدی را تجربه کنید.
متاسفانه واقعیت این است که بر خلاف تصورات دوران کودکی ما، اغلب پدر و مادرها خودشان درگیر مشکلات و عدم مهارت و گره های هیجانی هستند و ممکن است مشکلات درونی زیادی داشته باشند که خواه ناخواه فرزندان آنها هم درگیر خواهند شد.
اما خبر خوب اینکه شما هیچ گاه قرار نیست محکوم به تکرار این داستان و قربانی گذشته خودتان باشید.
اگرچه گذشته ما و تجارب زندگی مان به خصوص در دوران کودکی تا حد زیادی در الگوهای رفتاری ما هم تاثیر گذار هستند اما هرگز تعیین کند نیستند و میزان این اثر هم کاملا بستگی به آگاهی و تلاش خود افراد دارد که تا چه اندازه برای ساختن یک زندگی بهتر و عدم تکرار اشتباهات گذشته و الگوهای رفتاری نادرست، مصمم بوده و خودشان را دربرابر این خواسته شان متعهد و مسئول می دانند.
مسلما این نتیجه گیری که چون پدر و مادر ما به هر دلیلی نتوانسته اند زندگی درست و رابطه اصولی و سالم با کیفیتی با یکدیگر بسازند پس کلا این امر غیر ممکن بوده و ما هم نخواهیم توانست و در کل ازدواج کار اشتباه و نادرست و غلطی است، حاصل یک خطای ذهنی به نام نتیجه گیری شتاب زده و یا تعمیم افراطی است.
ذهن ما به دلایلی تمایل دارد از اینگونه موارد نتیجه هایی دریافت کند که دارای تحریف یا خطا هستند و شاید به دلیل سطح اضطراب و نیاز به بقا این رود را دارد اما به هر حال این ما هستیم که سمت و سوی زندگی مان را تعیین می کنیم.
ساختن افکار کار ذهن ما است و درست است که ما نمی توانیم جلوی اینگونه اففکار را بگیریم اما می توانیم انتخاب کنیم که به کدامیک بهای بیشتری بدهیم و با آنها همراه شویم و کدامیک را به حال خودشان رها کنیم و به مسیر خودمان ادامه دهیم و اجازه نفوذ بیشتر یه آنها ندهیم تا مانع ما برای داشتن زندگی دلخواهمان که انتخاب واقعی ما است، نشوند.
پس همانطور که می دانید ما فقط قادر به کنترل رفتارهای خودمان هستیم و گاهی چاره ای جز پذیرش برخی از واقعیتها نداریم هر چقدر هم که دردناک و ناراحت کننده باشند* واقعیت این اس که تحت اراده و اختیار ما نیستند.
مانند همین واقعیت که ما پدر و مادر خودمان را انتخاب نمی کنیم و آنها ممکن است رفتارهای آزاردهنده و اشتباهات زیادی داشته باشند و قابل تعییر هم نخواهند بود و به دلایل مختلفی مانند عدم آگاهی، عدم مهارت کافی و یا مشکلات درونی شان، درگیر خودشان هسند و متوجه اثر نامطلوب رفتارهایشان در اطرافیان به خصوص فرزندانشان نیستند.
پس ظاهرا چاره ای نداریم جز اینکه آنها را به همین صورتی که هستند، به همراه تمام کمی و کاستی ها و خطاهایشان، بپذیریم.
با این اوصاف به نظر می رسد بهترین کار و شاید تنها راه ممکن و موثر این باشد که تمرکز خودمان را به جای خود مشکل و آنچه تحت کنترل ما نیست، بر توانایی ها و قابلیتهای خودمان و آنچه تحت کنترل ما است و در مسیر حل مساله قرار دهیم تا بتوانیم با شناسایی درست خواسته هایمان، اقدامات موثرتری انجام دهیم و با به دست آوردن احساس کنترل از این طریق، حال بهتری را تجربه کنیم و احساس رضایت بیشتری را به دست آوریم.
به عنوان مثال درست است که شما از کودکی طبق گفته های خودتان، شاهد صحنه ها و مواردی بودید که بسیار ناراحت کننده بوده و احساس ناامنی شدیدی را در شما به وجود می آورده اند اما اکنون دیگر آن کودک وابسته و ناتوان نیستید که تمام زندگی و نیازهایش بستگی به توجه و رسیدگی والدینش داشت.
اکنون خودتان می توانید به صورت مستقل تصمیم بگیرید، برای خودتان اهدافی را در جهت خواسته هایتان تعیین کنید و در آن مسیر حرکت کنید و حتی به دنبال ایجاد زندگی مستقلی برای خودتان باشید که حتما توانمندی های بالقوه در این مسیر را دارید و فقط باید بر آن تمرکز کنید و با هدف گذاری درست در این مسیر گام بردارید.
مسلما ما اگر اهداف و خواسته های نشدنی و غیرواقع بینانه ای را انتخاب کنیم، نتیجه ای جز نرسیدن و تجربه مکرر ناکامی حاصل از آن نخواهد داشت.
مانند همین که انتظار داشته باشید والدینتان اصلاح شوند و با یکدیگر بهتر رفتار کنند تا شما هم کمتر آزار ببینید.
تچربه مکرر ناکامی هم به ناامیدی، کاهش خلق شدید و افسردگی منجر خواهد شد.
پس بهتر است نخست خواسته های شدنی و واقع بینانه ای را برای اهداف و نیازهای خودتان در نظر بگیرید تا بتوانید در مسیر آن حرکت کنید.
اکنون با توجه به خلق بسیار پایینی که تجربه می کنید نیازمند دریافت کمک حرفه ای در زمینه بهبود هستید و بر همین اساس به شما توصیه می شود حتما برای دریافت کمک تخصصی و انجام بررسی و دریافت مداخلات لازم در این زمینه به یک متخصص مراجعه نمایید تا بتوانید پس از تثبیت خلق و مدیریت هیجانات منفی، اهداف زندگی و مسیر خودتان را تعیین کنید و با شناسایی موانع موجود بتوانید در مسیر خواسته ها و اهدافی که تعیین کرده اید گامهای موثری بردارید.