سلام
همسر سرسنگینی دارم و برادر شوخ طبعی ۷ سال ازدواج کردم و برادرم برای اینکه با شوهرم نزدیک باشه خیلی باهاش شوخی کرده و گاهی دست هم انداخته ولی شوهرم هیچ وقت چیزی نمیگفت گاهی سکوت گاهی لبخند تلخ
ولی سه شب پیش دیگه همسرم قاطی کرد و درقبال شوخی های برادرم پیام زننده و بی ربطی رو به داداش و زنداداشم داد منم بی خبر از همه جا؛فرداش برادرم اومد در خونمون عصبانی شوهرم نمیخواست راهش بده ک من درو باز کردمو اینا با هم گلاویز شدن خب من خبر نداشتم
بعدم برا اینکه دختر ۲سالم از سرو صدا ترسید و گریه میکرد جفتشونو از خونه بیرون کردم؛حالا چندتا نکته آبروریزی توی درو همسایه ک همه نگاه میکردن رو چی کنم؟ ذهن بچم ک ترسیده رو چطور پاک کنم؟ گریه ها و افسردگی و غصه خودم رو چطور حل کنم؟
از طرفی شوهرم رفته شکایت کرده از برادرم
ازون طرف برادرم گفت پس منم میرم به برادرشوهرت همه چی رو میگم
اینا رفتن از خونه من بیرو دوساعت حرف زدن و هرکدوم هرچی از دهنش درومده به اون یکی گفته
به دادم برسید
چطور تو روی خانوادم نگاه کنم
چطور با این مرد به زندگی ادامه بدم
ذهنی پر از سوال دارم و کلی غصه و گریه