با عرض سلام و وقت بخیر . بنده 3 سال هست که با خانمی هم سن خودم در دانشگاه ارتباط دارم و توی این مدت مثل همه ی روابط قهر و آشتی ها و ناراحتی های متعددی رو پشت سر گذاشتیم . یک سالی هست که در طی بحث هایی که گاهی پیش میاد به این موضوع فکر میکنم که شاید این فرد برای من مناسب نباشه و هر بار با آشتی , باز این افکار برام کم رنگ می شن .

حس میکنم این شخص برای ناراحتی من ارزش قائل نیست و در مواقعی که من ناراحت هستم تلاش چندانی برای رفع مشکل من نمیکنه . این موضوع از این جهت من رو نگران کرده که فکر میکنم اگر قرار باشه با این شخص ازدواج کنم , ممکنه توی مسائل بزرگ و مهم بجای اینکه در کنار من باشه , به فکر خودش و دغدغه های خودش باشه و همیشه از این موضوع میترسم (به نوعی حس میکنم خودخواهه). خصوصا الان که داره برای کنکور ارشد درس میخونه به من میگه من همینجوریش تحت فشار درس هستم تو هم با ناراحت شدن های الکیت من رو داری تحت فشار بیشتر میذاری اما من به نظر خودم فقط سعی کردم مواقع ناراحتیم باهاش درددل کنم و خب این کاریه که همه ی شریک های عاطفی انجام میدن و از همدیگه توقع کمک کردن دارن , نه بیان این جمله ها که بیشتر آدم رو دلسرد میکنه .

مورد دیگه هم این هست که هروقت با ایشون بحث میکنم در این زمینه ها هیچوقت قبول نمیکنه که ممکنه اشتباه از سمت اون باشه و همیشه یه نقطه ضعف از حرف های من میگیره و بحث رو به همون سمت منحرف میکنه و به من میگه تو همیشه ناراحتی و من نمیتونم تو این وقت حساس وقتم رو بذارم همش برای مشکلای تو و از این حرفا

سرتون رو درد نیارم , الان من نمیدونم من دارم درست میگم و رفتارهای ایشون مصداق بی توجهی و بی محبتی و خودخواهیه یا من دارم بهشون سخت میگیرم و باید بیشتر متکی به خودم باشم و مشکلاتمو با ایشون عنوان نکنم (من آدم همیشه غر زدن نیستم و خیلی وقتا مشکلمو نمیگم ولی طرز فکر ایشون اینطوریه)

دنبال چندتا ملاک و میار میگردم تا بتونم بفهمم مشکل از منه یا ایشون و آیا من باید رابطمو با ایشون تموم کنم یا باید خودم و تصورات خودمو اصلاح کنم و اگر هرکس دیگه هم جای ایشون بود همین رفتار هارو بروز میداد .

با تشکر فراوان بابت وقتی که برای حل مشکل من میذارید .