سلام مشاور عزیز، ممنون از راهنماییتون
مشکل من اینجاست که نمیتونم تصمیم نهایی بگیرم.از یه طرف خیلی همسرمو دوست دارم خوبی هاشم خیلی زیاده در برابر اخلاقای بدش که خیلی هم آزارم میده در مقابل خودمم اخلاقای بدی دارم که مشکلاتمونو تشدید میکنه یعنی همه مشکلات ما تقصیر اون نیست. از طرف دیگه من واقعا وابسته به خانوادمم باید حداقل هفته ای 1بار ببینمشون.و اینکه نمیتونم از موقعیتم،کارم و شهرم دل بکنم برم شهرستان.نمیتونم با فرهنگ اونجا سازگار بشم تو 3سال عقد و عروسی کلا 30 روز هم اونجا واسه مهمونی نرفتم.میترسم به خاطر عشقم و زندگیم ادامه بدم دووم نیارم و 2سال دیگه با یه بچه تصمیم امروزمو عملی کنم که خیلی دیره.اونوقت دیگه همه موقعیتامم از دست دادم.الانم اونجا کار دولتیش درست شده این رفتن من حداقل تا 30سال برگشت نداره.
2سالی که تهران زندگی میکردیم مشاوره هم رفتیم اما واقعا تاثیری نداشت.باز هرکدوممون لجبازی کرد.
اینم بگم من تا قبل از این همیشه توی همه مسائل نسبت به هم سن های خودم جلوتر بودم. همیشه توی زندگیم دویدم،رفتار و تصمیماتمم طوری بوده که نذاشتم مشکلی واسم پیش بیاد که شکست بخورم.الان به این حس رسیدم که انتخاب همسرم و ازدواجم بزرگترین و تنها اشتباه زندگیمه.حس میکنم به ته خط زندگیم رسیدم
من فوقالعاده حساسم کوچکترین مشکل منو از پا در میاره.
میترسم از عواقب ادامه این زندگی و می ترسم از عواقب طلاق