سلام مردی هستم 31 ساله فوق العاده احساساتی و رمانتیک من 7 ساله ک ازدواج کردم و از اون اول همسرم رو دوست داشتم و بهش علاقه داشتم ولی متاسفانه خیلی با هم دعوا میکردیم از اون دوران عقد کلن اخلاقیات زود رنجی داشته و دایم قهر میکرد و شبها هم بهد از عروسی تا قهر میکرد جاشو از من جدا میکرد من برای اون خیلی کارها میکردم از تولد و کادو و مهر و محبت به خودش و خانوادش بگیر هر چی که ی زن از همسرش میخاد رو من انجام دادم ولی اون بعد از عقدمون علاقه ای ب خانوادم نداشت وادیم تو این شک و شبهه بود ک دوستش ندارم و از این حرفا بعد از اون ما صاحب فرزند شدیم الان دختر من 4 سالشه خانومم شمع سازی میکنه ،و خودم فرستادمش ک مشغول بشه تو این مدت هفت سال من قبل از ادواج با ی دختر دوست بودم مدت کمی تقریبن دو سال به خاطر شرایط موجود نتونستم برای ازدواج با اون راضی بشم و قبل از ازدواجم رابطمو با اون بهم زدم ….بعد از مدتی وقتی بی مهری هایی متعدد همسرم رو دیدم ناچارن سراغ دوست قدیمی رفتم و باو درد و دل کردم و از اون حلالیت گرفتم و گفتم شاید بخاطر نفرین اونه ک زندگیم اینطوری شده رابطمون خیلی صمیمی بود و من گاهن به اون ابراز علاقه میکردم اما نه اونطوری ک بخام همسرم رو نفی کنم علی و حال این رابطه گاهن تمام میشد و حالا یا من بعد از مدتی با اون ارتباط میگرفتم گاهی هم اون با من که بعد از مدتی اونو توی کامال شمع سازی همسرم اد کردم اونجا رابطمون بعنوان مشتری شمع ادامه داشت و چندین بار برای سفارش شمع با همسرم میرفتیم و شمع به ایشون میدادیم خانومم متوجه ارتباط ما شده بود ولی خب شک داشت بعد از مدتی گوشی منو چک کرد و به رابطمون پی برد و بعد از تلفن زدن به اون خانوم همه چیز رو فهمید من بعد از این جریان فهمیدم ک چکار اشتباهی کردم کلی گریه و زاری و معدرت خواهی کردم ک منو ببخشه و بهم فرصت بده ک جبران کنم اونم منو بخشیده ولی گاهن هی به اون خانوم زنگ میزنه و ازش هرچی ک بین مابوده رو میمرسه من بعد از اون جریان همه تلاشمو برای جلب اعتماد همسرم انجام دادم محبتمو چندبرابر کردم هرکاری بگین کردم ولی اون به ظاهر منو بخشیده ولی هر هفته این قضیه رو وسط میکشه و دعوامون میشه ….چکار کنم