سلام وقت بخیر.
هفت سال از ازدواجمون میگذره
اوایل خیلی باهم خوب بودیم تا اینکه درمورد شوهرم از اطرافیان میشنیدم که با همسر برادرش(که شوهرش فوت شده) رابطه داره حتی خیلی رو این قضیه حساس شده بودم و اذیتم میکرد با خانوادم نمیتونستم صحبت کنم.نیاز داشتم با کسی صحبت کنم تصمیم گرفتم به یکی از اشنا ها که مرد هست صحبت کنم دوسال من با این اقا صحبت میکردم تو این مدت هم رفتارای همسرم سردتر میشد من فکر میکردم بخاطر اینه که زن برادرش چیزی گفته که اینطوری سرد شده ومن همچنان با اون اقا تماس داشتم غافل از اینکه دلیل اصلیش این بوده که شوهرم فهمیده من با اون اقا درتماسم و بهم بی اعتماد شده وسرد شده درصورتی که ما فقط بحثامون درد دل بود فقط.
این قضیه باعث شد که شوهرم دوباره ارتباطش رو با دوست دختر ثابقش که فامیل هستن باهم شروع کنه ضمنا اینکه دوست دخترش متاهل هست و یک دختر۶ساله داره.
من این قضیه رو نمیدونستم تا اینکه یک روز عکسش رو توی گوشی همسرم دیدم ازش پرسیدم چرا عکس دوست دخترت تو گوشیت هست؟
واسم توضیح داد که باهاش در ارتباط هست گفت ازهمون موقع که تو با اشناتون صحبت میکردی منم ارتباطم رو دوباره شروع کردم هرچقدر بهش توضیح دادم که ما رابطمون دوستی نبوده باور نکرد.
از اون به بعد تماس میگرفتن میذاشت ببینم خانومه عکس میفرستاد حذف نمیکرد تا ببینم. بهش میگفتم اذیت میشم میبینم در ارتباطین میگفت ما فقط احوال پرسی میکنیم همین این قضیه گذشت و همسرم گفت دوساله که دیگه ارتباط نداریم باهم تا اینکه دوشب پیش شوهرم از محل کارش برگشت(درضمن شوهرم کارش شیفت هست بعضی شبا یا بعضی روزا خونه نیست )
روی گوشیش شماره اون خانمو دیدم که حدود ۴۰دقیقه باهم صحبت کرده بودن شوهرم رفت بیرون وقتی برگشت شماره رو پاک کرده بود منم گوشیشو برداشتم تک زدم روشماره دوست دخترش بعد از چند دقیقه زنگ خورد گوشیش شوهرم هول شده بود سریع قطع کرد گفتم کی بود گفت دوست دخترم احتمالا اشتباهی زنگ زده من نتونستم جلو خودمو بگیرم گفتم دیشبم اشتباهی زنگ زده دیگه تعریف کرد که داداشاش مثل برادر بودن واسم نمیتونم فراموششون کنم رابطه ما اون چیزی که فکر میکنی نیست بهش گفتم اذیت میشم بهش زنگ میزنم میگم دست از سر زندگیم بردار شوهرم میگه میرم یه گوشی دیگه میگیرم میذارم محل کارم که تو نفهمی
میگم به خوانوادت میگم میگه بگو منم میگم که تو بامرد در ارتباطی ببینیم برا کی بد میشه.
خیلی وقته دارم بهش ثابت میکنم که با کسی نیستم ولی باور نداره.
نمیدونم چیکارکنم که شکاک بودنش ازبین بره و ارتباطش با اون خانوم قطع کنه؟
ممنون میشم زود پاسخ بدین😓😞