باسلام،من ۲۲ سالم هست و با خانمی همسن خودم حدود ۵ سال هست که درارتباط هستیم!قصدمون جدی و برای ازدواج بود اما به دلیل فاصله شهری و دانشجو بودن من صبر کردیم تا لیسانسم تموم شه!متاسفانه قبل از اینکه قضیه ما به خواستگاری بکشه خانم یه خواستگار خوب براشون پیدا شد که به دلیل اجبار خونوادش و مخالفت خونوادش با من مجبور به عقد و نامزدی با ایشون شدن! مدتی بعد از عقدش دوباره به من پیام داد که از ازدواجش پشیمونه و دلش پیش من گیره و نتونسته کنار بیاد و عاشق منه و بخصوص بخاطر اختلاف سنی تقریبا دوازده ساله با همسرش خیلی مشکلات داره! گفت که قصد طلاق داره و میخواد با من در ارتباط باشه تا وقتی که جداشه،مدتی فقططط به صورت مجازی در ارتباط بودیم و ایشون هم به شدت با همسرش مشکل داشت،تا اینکه چند وقت پیش من بهش گفتم که بیخیالم شه و بچسبه به زندگیش چون با خودم فکر کردم و دیدم من بخاطر درس و سربازی حداقل سه یا چهارسال دیگه وقت لازم دارم تا به شرایط مناسبی برسم تازه بعدشم مشکل کار و مسکن هست که باید تهیه بشه و واقعا ظلم درحق این دختر هست که بخاطر من طلاق بگیره و چار سال معطل بشه و میدونمم اگر خونوادم بدونن مطلقه هست به شدت مخالفت میکنن و اگرم دروغ بگم بهشون باز بعدا ممکنه بفهمن و بدتر شه! خانم هنوز نامزدن ولی میدونم علی رغم وضعیت مالی خوبی که پیش اومده براش اصلا اصلا با شوهرش شاد و خوشبخت نیس حتی به قول خودش نمیتونه نگاهش کنه و باهاش راحت نیس،من بهش گفتم اینا بخاطر وجود منه و کم کم اوکی میشه باهاش از طرفی خیلی دوستش دارم و دلم نمیاد ولش کنم چون میدونمم اگر من ولش کنم بدجور دلش میشکنه و اسیب میبینه و ممکنه دست به هرکاری بزنه!واقعا نمیدونم چی درسته نمیدونم کات کردن کار درستی بود یا باید صبر میکردم تا طلاق بگیره و به نحوی شرایطو اوکی میکردیم برا ازدواج؟ چجوری با پنج سال خاطراتش کنار بیام اخه؟ اونم که خوشبخت نیس ولی منم شرایطم خیلی بده وضعیت مالیم اصلا مناسب یه ازدواج سریع نیست! خواهشا بگید چکار کنم؟