ازدواج و خانواده همسر
با سلام و خسته نباشید
منوهمسرم قبل از ازدواج باهم آشنا شدیم خودمون و سریعا خانواده هارو درجریان گذاشتیم راه دورهم بودیم دو شهر مختلف با فاصله زیاد خانوادا ها منطقی با این موضوعدبرخورد کردن و یکسالی آشناییمون زیر نظر خانواده ها پیش رفت من قبل از ازدواج فهمیدم همسرم با خانوادش روابط سردی دارن ولی اون زمان روش خیلی تاثیر میذاشتم و نسبتا سعی میکردم روابطشون خوب باشه الان که ازدواج کردیم گاها مجبوریم بیایم خونه خانواده همسرم و خب کم کم یک هفته ای بمونیم مشکلم اینه همسرم جلوی من با خانوادش بد برخورد میکنه و همه هم به مادرشوهرم میگن اخرسر این پسر روی زنش رو به شما باز میکنه من واقعا براشون احترام قائلم محبتمو نشون میدم ولی واقعا گاهی بی تاثیره مادر همسرم هم بی تقصیر نیست ولی شاید چون با همسرم فاصله سنی کمی دارن خیلی باهم کل کل میکنن و این میون من میمونم بین این خانواده و شوهرم متوجه نمیشه بی ااحترامی به اونا جلوی من باعث میشه اوناهم سر من تلافی کنن برای مثال خواهر همسرم دوسالی از ما کوچکتره ارایش غلیظی کرد و ما رفتیم باهم مهمونی همسرم بهش تشر زد و ناراحتش کرد خلاصه برگشتیم من به همسرم گفتم بریم براش ی کادویی بخریم از دلش دربیاریم از دلش دراوردیم ی جوری ولی با بدبختی همسرمو راضی کردم هروقت سمت خانواده من هستیم با منو خانوادم خیلی زیاد با احترام برخورد میکنه ولی اینجا که میایم میگه حس میکنم توام دشمنی خیلی سعی میکنم ذهنیتشو تغییر بدم ولی مفید نیست به نظرتون چیکارکنم تا قربانی جدل های همسرم و خانوادش نشم
سلام به شما دوست عزیز
نگرانی و احساساتی که تجربه می کنید قابل احترام هست اما عزیزم در این مورد بهتر است شما مسیر خودتان را بروید و از کسی دفاع نکنید و اجازه بدهید که آنها با خودشان مشکلاتشان را حل کنند و شما مسیر رفتاری در احترام خودتان را داشته باشید قرار نیست که شما روابط که سالها شکل گرفته است را بازسازی کنید .
انها باید بتوانند از مسیر بهتری احساسات خود را بیان کنند و اگر شما بخواهید درگیر این مسائل شوید این طرفداری های هرچند کوچک از خانواده همسرتان و یا همسرتان می تواند واکنش همسرتان و یا خانواده ایشان را برانگیزد .
پس بهتر است که شما مسیر خودتان را بروید و در روابط آنها وارد نشوید .