در ضمن اينم بگم ازدواج پدر مادرم از همون اول اشتباه بوده اينا اصلا همو دوست ندارن بخاطر خانواده هاشون ازدواج كردن حتي مامانم مجبور به اطاعت از پدر مادرش شده
من دارم از اين ازدواج اسيب ميبينم اخه من چه گناهي كردم كه مامان بابام همديگه رو دوست ندارن و زندگيمون يكسره دلخوري و غمه
منم دلم ميخواد شاد باشم مامان بابام بگن بخندن مسافرت بريم تفريح كنيم
حتي من كسيو ميخوام ولي جرات ندارم به بابام بگم مامانم هم بگه بابام دعوا راه ميندازه
چيكار كنم بابام اونقدي پول نميده كه برم پيش مشاور
چيكار كنم كه پاسوزشون نشم و زندگي خودمو خودم بسازم و با كسي كه ميخوام ازدواج كنم و حسرت نخورم