سلام، من ۲۸ سالمه، یکسال پیش با دختر خالم نامزد کردم و الان مشکلاتی دارم که میخوام بهم کمک کنید، دختر خالم ازدواج ناموفقی داشته که حدود ۶ سال از این موضوع میگزره و خانوادش رو بخاطر این ازدواج سرزنش میکنه، بعد که خانوادش منو معرفی میکنن بهش دوباره فکر میکنه که خونوادش دارن بهش تحمیل میکنن این ازدواج و همش میگه نه، ولی خونوادش به من میگن چون از ازدواج قبلش ناراحته باید صبر کنی تا ناراحتیش کم بشه، یه مدت میگزره و بعد به من میگن که موافقت کرده من حتی برای اینکه مطمعا بشم میرم باهاش صحبت میکنم و یه شرط میزاره که من موافقت میکنم، و میگه تمام ناراحت من بخاطر همین بوده، اما این وسط یه مشکلی بوده که بعدا متوجهش شدم، توی این مدت طولانی که از ازدواج قبلیش میگزره یه دوست داشته که همه چی بهش میگفته، حتی این مدت که به من میگفته نه، و این شرطش هم دوستش بهش گفته بوده که منو منصرف کنن، حالا که دختر خالم قبول کرده بوده و راضی میشه باهام ازدواج کنه این وسط دوستش همش مانعش میشده موقع عقد هم دوستش نمیاد و دختر خالم خیلی ناراحت میشه حتی تا یه هفته جوابشو نمیداده، تمام خوشبختی ما همین یه هفته بود همه چی خوب بود تا اینکه به دوستش جواب میده و یه روز میگه میخوام برم خونه دوستم، وقتی برمیگرده خیلی عوض شده بود، باهام حرف نمیزد ، ناراحت بود، تا اینکه بعد چند روز میگه باید طلاق بگیریم، بزور از حرفاش متوجه میشم که دوستش اونو پیش یه دعا نویس برده و بهش گفتن خانوادت برات دعا نوشتن که تو حاظر به این ازدواج شدی، خلاصه از خونوادش متنفر میشه، به من میگه اگه طلاق ندی خودمو میکشم تا اینکه خونوادش متوجه میشن، به حرف هیچ کدومشون گوش نمیده، خلاصه من مونده بودم چکار کنم، تا اینکه یه شرط میزاره که ما با هم زندگی میکنیم ولی جلو بقیه زن و شوهریم اما خودمون مثل دخترخاله پسرخاله زندگی کنیم، من اولش قبول نداشتم میدونستم خیلی لجبازه ولی خونوادش بهم گفتن تو قبول کن تا اروم بشه ما بعدا میبریمش پیش مشاور، منم ناچارا قبول کردم اونم حتی به مدت چند ماه دیگه خونشون نرفت و همینجوری زندگی میکردیم، تا اینکه کم کم به خونه پدر مادرش رفت و الان ظاهرا مشکلی باهاشون نداره، اما هنوز که هنوزه سر حرف خودش وایساده من حتی چند بار خواستم سلام که میکنم باهاش دست بدم ولی میگه نمیتونم، قبلا جدا بود حتی محل خابمون اما الان با اینکه نزدیک هم هستیم هیچ وقت به هم نزدیک نشدیم، الان من موندم باید چکار کنم، هر حرفی بزنم حرف خودش میزنه در این رابطه یکبار هم مشاوره بزور اومد و اصلا مشاوره رو قبول نداشت و بی نتیجه بود، دیگه موندم باید چکار کنم خاهش میکنم منو راهنمایی کنید یکساله که تمام فکرم درگیره