ازدواج
سلام، وقتتون بخیر، من تقریبا ۵ ساله که با پسرعمه ام وارد رابطه شدم، و ایشون بی نهایت به من وابستگی داره و منو دوستم داره البته منم همینطور،و قصدمونم ازدواج، ولی خب شرایط یه جوریه ک نمیشه بیاد خواستگاری یعنی وضع مالی خیلی خوبی نداره و سر کار نیست ولی خیلی پسر کاری و زرنگی و به تازگی لیسانسش رو تموم کرده، توی این چند سال در حد توانش از همه لحاظ کمکم کرده، و توی سختیا همراهم بوده هر چند ما توی دو تا شهر و دور از همیم،باهم هم رابطه جنسی داشتیم،من توی این چند سال خیلی خواستگار داشتم که به خاطر ایشون رد کردم،وضع مالی خانواده من هم خوب نیس، ولی الان چند تا خواستگار دارم که همه شرایط عالی دارن و اطرافیانم اصرار دارن ک حتما ازدواج کن ،ولی من نمیتونم از پسرعمه ام دل بکنم،و اینکه پدرم رفت و امدی با فامیل نداره و احتمال اینکه پسرعمه ام رو بپذیره خیلی کمه، و من همچنان بلاتکلیف موندم، ممنون میشم اگه راهنماییم کنید که چیکار کنم،چون چند نفر هم از رابطه ما خبر دارن.
سلام به شما دوست عزیز
احساسات شما قابل احترام می باشد اما دقت کنید که شما به دلیل وابستگی های که در این رابطه برایتان ایجاد شده است به همین دلیل واقعیت های بیرونی را نادیده می گیرید از جمله اینکه بیان می کنید ایشان هنوز بعد از ۵ سال ارتباط بازهم هنوز رابطه را رسمی نکرده اند ، خانواده و پدرتان با این ازدواج به احتمال زیاد مخالفت می کنند، شرایط سنی شروع رابطه را نایده گرفته بوده یاد که به احتمال زیاد در سن نوجوانی بوده است ، اینکه امکان اینکه بازهم ایشان چند سال دیگر شرایطتشان طول بکشد تا از نظر اجتماعی و اقتصادی آمادگی ازدواج را داشته باشند و…
دقت کن عزیزم که بهتر است بر مبنای شرایط فعلی یک فرد برای ازدواج تصمیم گیری کنید و نه به امید تغییرات آینده و دقت کنید که داشتن رابطه رابطه جنسی در این روابط می تواند باعث شود که وابستگی بیشتری به این رابطه پیدا کنید که باعث می شود بر تصمیم شما تاثیر داشته باشد .
در این مسیر بهتر است همه شرایط را مد نظر قرار بدهید و بعد تصمیم گیری داشته باشید.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دوست عزیز احساس سردرگمی و ناراحتی شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
مسلما ایده آل هر کسی این است که بتواند با کسی که دوستش دارد و به او علاقه مند است ازدواج کند اما در عین حال یک واقعیت جدی تر وجود دارد و آن هم این است که عشق و علاقه هرگز برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک کافی نیست.
اگرچه درباره سن و سال خودتان هیچ توضیحی نداده اید اما اگر رابطه شما در سنین جوانی شکل گرفته و ادامه یافته است و اکنون هم تنها دلیلتان برای ماندن به پای ایشان وابستگی ایشان و علاقه مندی تان است به نظر نمی رسد چنین تصمیمی درست باشد و به این ترتیب شما با توجه به احتمال قوی مخالفت پدرتان با این ازدواج و فراهم نبودن شرایط ایشان برای اقدام برای ازدواج فرصت های خودتان را یکی پس از دیگری از دست خواهید داد.
البته از سوی دیگر با توجه به این که هنوز با ایشان در ارتباط هستید و تکلیف این رابطه را هنوز برای خودتن مشخص نکردید و با در نظر داشتن پروسه ای که پس از جدایی و خروج از رابطه در انتظار شما هست زمان و فرصتی لازم است که بتواید برای ورود به رابطه جدید آمادگی لازم و کافی را به دست آورید و برای اقدام برای ازدواج آماده شوید و در غیر این صورت احتمال ناکامی ها و آسیب برای شما در پی خواهد داشت.
بنابراین بهتر است با در نظر داشتن تمام ابعاد واقعیت دست به انتخاب و تصمیمی بزنید که در بلند مدت برای شما خشنودی و رضایت و حال خوب بیشتری را در پی داشته باشد و نه این که با تکیه بر یک یا دو مورد بقیه موارد مهم را نادیده بگیرید.
با توجه به تمام این موارد به شما توصیه می ش.د حتما ابتدا برای این که بتوانید مسیر درست و مناسب خودتان را انتخاب کنید و تکلیفتان را با رابطه ای که در آن هستید مشخص کنید و تصمیمات لازم را دراین زمینه بگیرید به یک روانشناس و یا مشاور برای دریافت جلسلات فردی به صورت حضوری یا غیر حضوری مراجعه کنید.
اگر هم قصد ازدواج داشتید حتما سعی کنید در موقعیت مناسب و در شرایط مناسبی اقدام کنید و سعی کنید مراحل آشنایی و شناخت را به درستی طی کنید و برای تصمیم گیری نهایی حتما جلسات مشاوره قبل ازدواج دریافت کنید تا بتوانید با آگاهی و شناخت بیشتری در این زمینه پیش بروید و با استفاده از اطلاعات تکمیلی که در این جلسات در نتیجه انجام بررسی ها و ارزیابی های تخصصی و دقیق به دست می آورید بتوانید بهترین و مناسب ترین انتخاب و تصمیم گیری را برای ازدواجتان داشته باشید.