1
ازدواج
سلام خسته نباشید من سه سال با خانمی دوست بودم ایشون از اول به خانوادش گفت و من به دلیل دانشجو بودن گفتم هروقتکه تحصیلم تموم بشه به خانوادم میگم الان بعد از سه سال به مادرم گفتم و مادرم مخالفت میکنن مادرو پدر خانم به خاطر اختلاف سنی زیاد جدا شدن از هم چندین ساله پدر من بازنشسته است خونه ای که ساکنش هستیم برای خودمون هست و یک ماشین داریم و پدرم برای من یک خونه درست کرده از قبل اما خانواده خانم مستاجر هستند اما از نظر مذهبی بودن دو خانواده شبیه هم هستیم اخلاق و روحیات من و خانم شبیه هم هست به هم علاقه داریم و مادرم بخاطر اینکه در شان خودش نمیبینه مخالفت میکنه میگه باید حتما یک خونه داشته باشن یک ماشین داشته باشن چیکار کنم که مخالفت نکنن ممنون
سلام به شما آقا علی
احساساتی که هردوی شما بهم دارید قابل احترام می باشد اما موضوع مهمی که هردوی شما نادیده گرفته اید این است که در مسیر ازدواج بهتر است زمانی تصمیم گیری کنید که شرایط سنی و رشدی لازم برای ازدواج در همان زمان نزدیک وجود داشته باشد و بتوانید به شکل رسمی با کمک خانواده ها تصمیم گیری کنید چون مشخص نیست که حتما آینده آنگونه پیش برود که شماها بخواهید.
در این زمان بهتر است که در کنار احترام به مادر و نگرانی های ایشان از او بخواهید برای شناخت بیشتر و در کنار آن مشاوره پیش از ازدواج با شما همراه شوند در صورتی که بازهم نظرشان همین بود خب باهم صحبت می کنید .
در کنار اینکه معیارهای خودتان را نیز به ایشان بیان کنید و بگوید توقع دارید در این مسیر با شما همراه شوند تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
بهتر است که در مسیر مشاوره پیش از ازدواج که شما و این خانم حضور دارید در صورت نیاز خانواده نیز حضور پیدا کنند تا این مسائل در همین زمان بررسی و حل شود و بتوانید در کنار هم تصمیم گیری کنید.
حتی اگر در زمان فعلی بتوانید شما و مادرتان به روانشناس مراجعه کنید می توان کمک زیادی کرد که با در نظر گرفتن همه شرایط بتوانی در کنار هم تصمیم گیری بهتری داشته باشید.