سلام علیکم
بنده مردی ۳۵ ساله هستم ۱۲ ساله ازدواج کردم دو دختر ۱۰ و ۴ ساله دارم.
واقعیتش بنده شخصی بودم که زیاد با خانمم دعوام میشد و همیشه زد و خورد داشتیم خلاصه در دوازدهمین سال دعواهامون به اوج خودش رسید و من بدجور زدمش و ایشان رفت و مهریه اش را گذاشت اجرا ، و از علاقه زیادی که به ایشون داشتم به شکل باور نکردنی خودکشی کردم لازم به توضیح است که بنده شخصی اهل نماز و روزه و حتی به زیارت کربلا و سایر عتبات عالیات و سالی یکبار به مشهد مقدس نائل شدیم و همینطور به هیچ وجه ممکن بر چهره خانم های نامحرم نگاه نمیکنم و از شنیده ها حاکی بود که همه فامیل بنده و خانمم غبطه زندگی ما رو می خوردند.
خلاصه بعد اینکه خانم را آوردم با تعهدی که داده بودم نزنمش ولی با حرفام دو ماه بعدش بدتر از زدن کردم بازم مهریه رو گذاشت اجرا و توقیف اموال و حقوق رو گرفت.
دوباره برگشتیم به زندگی ولی تو این چهارماهه روزی نیست که به خودکشی فکر نکنم چون رفتار خانمم باهام فرق کرده و دیگه مثل سابق نیست و چندین بار یادداشت گذاشتم که بعد خودکشی بخوانند و در لحظه آخر با صحبت با مادر و یا خانمم منصرف شدم .
اساتید محترم به متخصص مغز و اعصاب و روانپزشک و مشاوره درمانی هم رفتم که همه متخصصین فرمودند هم خانم و هم خودم فقط باید مشاوره بریم؟
ولی کم آوردم و حتی خودم هم خودم را دیگه باور ندارم تحمل دلخوری و فشارهای روزگار رو ندارم .
لطفا در صورت امکان راهی برای بهبود رفتار خانم و خودم و همینطور تقویت امید به زندگی ارائه فرمائید.
سپاسگزارم