از زندگی خسته شدم
با سلام من از زندگیم خیلی خسته شدم شوهرم همیشه توی همه بحثا و دعواهامون منو مقصر میدونه وقتی بهش میگم به کارای خودت فکر کردی میگه من مرد خوبیم تو همیشه باعث ناراحتی میشی حتی جلوی خانوادشم منو کوچیک میکنه الان که باردارم اگه حالم بدشه میگه داری بزرگنمایی میکنی کی حامله نشده که تو اینجوری میکنی میدونین من تو زندگیم حتی از طرف پدر و مادرمم حس نکردم که دوستم دارن حالا شوهرمم سر هرچیزی باهام قهر میکنه و اجازه ناراحت شدنم بهم نمیده وقتی گریه میکنم میگه بچه ای برای این گریه میکنی قبلا تحمل میکردم ولی دیگه برام سخت شده اینهمه دیده نشدن دلم به حال بچه تو شکمم میسوزه چون شنیدم ناراحتی مادر روی جنین تاثیر میذاره میدونیین دیگه انگار شده تنها امید زندگیم شوهرم خیلی راحت دلمو میشکونه و بعدش باهام قهر میکنه تا من نرم جلو باهام آشتی نمیکنه تورو خدا من چیکار کنم
با سلام خدمت شما
حتما خودتان آگاهی دارید که در دوران بارداری تغییراتی در حالات روحی زن باردار ایجاد می شود و باعث زودرنجی حساسیت و کاهش قدرت تحمل می شود، لازم است این مسئله را به همسرتان یادآوری کنید و همچنین خودتان نیز این مسئله را مد نظر داشته باشید که ممکن بعضی مسائل را بشود گذشت کرد ولی به دلیل شرایط شما این مسئله بزرگتر به نظر می رسد. در ادامه مقاله در باب حالات روحی دوران بارداری آورده شده است. چنانچه نیاز به راهنمایی بشتر داشتید روانشناسان کانون مشاوران ایران می توانند۲۲۳۵۴۲۸۲ کمکتان کنند همراهان و نزدیکان زنان باردار مراقب رفتارهایشان با آنان در طول بارداریشان باشند و نگذارند از لحاظ روحی آنان را رنجیده خاطر کنند چون در این دوران نسبت به قبل زودرنج تر و حساس تر هستند.
زنان باردار زودرنج میشوند در روایات اسلامی آمده است زنان باردار از نگاه به مناظر زشت پرهیز کنند، علم روانشناسی نیز معتقد است زنان از حضور در موقعیتها و تماشای تصاویری که آنها را ناراحت میکند، بپرهیزند.
زنان در دوره بارداری دچار دگرگونیهای جسمانی و روانی بسیاری میشوند.
تغییرات روانی زنان در دوران بارداری با تغییر اخلاق و رفتار خود را نشان میدهد، زودرنجی، احساس کلافگی، سردرد و تهوع جزو این تغییرات است.
معمولا زنان باردار به علت تغییرات هورمونی و شرایط جدیدی که برایشان اتفاق میافتد زود از کوره در میروند و حالت تکانشی پیدا میکنند.
زنان در دوران بارداری جسم سنگین و شکنندهای را حمل میکنند که این موضوع میتواند موجب خستگی و عصبی شدن آنها شود.
طی این مدت با ظرافت و محبت با همسر خود رفتار کنید چرا که او به محبت شما احتیاج دارد، همچنین به همسرتان بگویید که وضعیتش را درک میکنید و مراقب او خواهید بود. اطمینان خاطری که به همسرتان میدهید، موجب میشود که او با وضعیتی که برایش پیش آمده، راحتتر کنار بیاید و این دوره را با تحمل بیشتری سپری کند.
زنان باردار در دوران بارداری از موضوعات مختلفی نگران هستند که یکی از آنها زایمان و هراس از آن است، برخی زنان از زایمان طبیعی و برخی از سزارین میترسند، همچنین نگرانی درباره ناقص بودن جنین در زنان باردار به چشم میخورد.
توجه به تغییر وضع فیزیکی و تغییر آن یکی از نگرانیهای زنان باردار در دوران حاملگی است. احساس بدقواره بودن و از دست دادن چابکی موجب میشود تا زنان باردار کلافه شوند، از سوی دیگر افزایش میزان خواب بهویژه برای زنان شاغل میتواند موجب عصبی شدن آنها شود.
زنان باردار دوست دارند، پس از احساس اولین تکان جنین خود آن را با همسرشان در میان بگذارند، بنابراین نسبت به این حس واکنش نشان دهید و در شادی او سهیم شوید.
زنان در دوران بارداری با فشارهای روحی، روانی و جسمی دست و پنجه نرم میکنند و نقش همسران در آسان کردن این دوران بسیار حایز اهمیت است.
سلام..من ۴ ساله عقدم.شوهرم پسر خالمه..دوسالشو سرباز بود..من توی لاین با ی پسری آشنا شدم تو ی گروه..باهاش رابطه ای نداشتم..ولی اون شمارمو گرفت اما از لاین باهم تو گروه صحبت میکردیم..تا اینکه باهاش کات کردم و دیگم از لاین و شبکه های اجتماعی ب خواسته شوهرم اومدم بیرون..پارسال این موقع وقتی پیش شوهرم بودم اون زنگ زد و جواب ک ندادم برام پیام فرستاد..توی پیام اسم منو نوشته بود..شوهرم پیامو دید..و شمارشو برداشت..اون پسر حرفایی ب شوهرم زده بود ک من باهاش بودم..حتی خونش رفتم و از این حرفا .ولی در صورتی ک اصلا منو ندیده..شوهرم میخاست بره شکایت کنه ولی من نزاشتم ..من نزاشتم ک بره دنبالش و ترسیدم..و ب دروغ بهش گفتم این کار دوتا از دوستامه ک دوران دبیرستان باهام دشمن بودن و الان میخان زندگی مو بریزن بهم..من فک کردم قبول کرده و تموم..ولی الان ی سال هفته ای ده بار باهم قهریم..حتی من تو همون ماجرا دس ب خود کشی زدم..اما خودش رسید و بردم بیمارستان..الان ی سال ک شادی از بینمون رفته..دیر ب دیر همو میبینیم..ب تلفنام یکی در میون جواب میده..و فقط حرفش اینه ک بهم ثابت کن ک دورانی ک سرباز بودم بهم خیانت نکردی میشم همونی ک تو میخای..حتی دیگه نمیزاره از شبکه های اجتماعی استفاده کنم..ب همه چیز بدبین و بد دل شده..ترو خدا شما کمکم کنید ..ب خدا اگه اینجوری ادامه پیدا کنه من خودمو میکشم..شوهرم تو ۲۵ سالگی سده مثه ی پیر مرد..حتی چند ماهه باهم بیرونم نرفتیم..من چیکار کنم..ا
باید تاوان اشتباهات خودتون رو بپذیرید و این پذیرش با خودکشی رفع نمیشه بلکه با گفتگو کردن میتونید حل و فصلش کنید … باید وقتی کات میکردید گذشته رو کامل پاک کنید حتی سیم کارت
در زمان مناسب حتما” با ایشون صحبت کنید و حس نیت خودتون رو بهش اثبات کنید … از مشاوره کمک بگیرید …
چون سخته اعتمادی که از بین رفته رو دوباره به دست بیارید پس بجای این همه حرف زدن از خودکشی یک اشتباه رو با اشتباه دیگه جبران نکنید … چون خودکشی شما پیام بدی رو برای شوهرتون ارسال کرده …
در این مورد حتما” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام .دوسال عقد .دوسال نامزد و الان چهارساله ازدواج کردم و نسر یک و نیم ساله دارم.شوهری دارم که چهل سالشه و وضع مالی خوب.البته موقعی که برامن اومد هیچی نداشت.بسیار بددهن.عصبی.دهن بین.خسیس وسنگدله.اصلابه من توجه نمیکنه از نطر عاطفی .محبت.جنسی زیر صفره.اقعا خسته شدم فقط به من میگه برو خونه بابام کمک مامانم هفته ای چهاریاپنج باربایدبرم وهمه توهین و تهمتی میشنوم و ساکت میمونم.همش بیرون یا سرش توگوشی یا قلیون میکشه .کم اتفاق میفته ماتوخونه حرف بزنیم.تابحثی میشه طلاهارو ازدستم درمیاره.من ازجنوب اومدم به شهر سردی که ادمای سردی داره و پر از حرف و حدیث.بگید چکارکنم.لیسانسم نمیزاره ادانه بدم وبرم سرکار .نمیزاره کلاسی .دکتری بازاری برم.از نظر قیافه زیباهستم و خوش برخورد کاری بهم کرده افسردگی گرفتم حوصله هیچکس ندارم و رابطم باهمه قطع شده.
رفتار زن در مقابل شوهر بداخلاق و فحاش با فرزندان هم رفتار خوبی ندارد چگونه باید باشد؟
در آغاز نکتهای کلی را یادآوری میکنیم و سپس به مطالب دیگر خواهیمپرداخت. در حدیث آمده است:
سه گروه از زنانند که خداوند عذاب قبر را از آنان برطرف کرده و با فاطمهزهرا(س) در قیامت محشور خواهند شد؛ یکی از آن سه گروه زنانی هستند کهبر بداخلاقی همسرشان صبر میکنند.(وسائل الشیعه ج ۲۱، ص ۲۸۵)
رسول خدا(ص) فرمود: هیچ مؤمنی نیست مگر آن که همنشینی دارد که اورا آزار میدهد. با توجه به این احادیث و اجر و پاداشی که برای صابران بهویژه صبر بر اذیت همسر وجود دارد شما با صبر و تحمل و به کار گرفتنروشهای مناسب سعی در اصلاح وضعیت موجود داشته باشید.
توصیههای دیگر:
۱٫ سعی کنید همواره در منزل و در برابر شوهر و فرزندانتان نکات مثبتهمسرتان را یادآور شوید؛ مثلاً همین که مراقب لوازم خانه است و یا این کهایشان به خویشان خود بسیار احترام میگذارد و… این کار موجب خواهد شدنقاط مثبت در ایشان تقویت گردد.
۲٫ پذیرفتن ریاست شوهر در خانه کار بدی نیست و پذیرفتن ریاستایشان در خانه ضرری ندارد و از نظر روانی ایشان را تامین کرده و آرامش را بهخانه باز میگرداند.
۳٫ کارهای بد او را به خوبی پاسخ دهید؛ مثلاً اگر انسان حرف زشت زدشما ذکر خدا بگویید و عکس العمل نشان ندهید.
۴٫ از زندگی خود برای اطرافیان چیزی نگویید و سخن دل خود را تنهابرای خدا بگویید و با گفتگوی با او دل خود را آرام سازید.
۵٫ محیط زندگی را به گونهای در آورید که رغبت همسرتان برای گفتگو بافرزندان بیشتر شود و حتی الامکان از تشنجات و بگومگوها دوری کنید هرچند حق به جانب شما باشد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام شوهر من خیلی ساکته اصلا باهام حرف نمیزنه الان بهش شک دارم که مواد یا سیگار مصرف میکنه ولی هر چی میگم میگه تو مریضی و به حرفم گوش نمیده😭خسته شدم ترو به خدا کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
لطفا در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم. دقت کنید که بهتر است برای صحبت های خود دلیل قانع کننده داشته باشید چون بیان این موضوعات تنها بر اساس شک می تواند روابط شما را با مشکلات بیشتری مواجهه کند.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ چند مدت است زادواج کرده اید؟
۳٫ چه دلیلی برای مصرف مواد و سیگار ایشان دارید؟
۴٫ رابطه عاطفی و جنسی شما رضایت بخش می باشد؟
سلام شوهرتون شاید یک غمی در زندگیشون دارن . بهشون نگین مریض چون باعث میشه ناراحت بشن
سلام سی سالمه شوهرم شش سال ازم بزگتره وپانزده ساله که ازدواج کردیم چند روز مونه به زایمان اولم فهمیدم شوهرم با یه زن شوهردار چند ساله رابطه داره حتی از قبل ازدواجمون باهم بودن بعد از اینکه فهمیدم خیلی داغون شدم گفت اگه بری خودمو میکشم موندم ولی هر دفعه با یه زن دیگه بود حتی با نزدیکترین کسام بود چاره ای جز تحمل ندارم چون دوتا بچه دارم وقتی بچه بودم پدر مادرم به خاطر خیانت از طرف مادرم از هم جداشدن ولی بعد بخاطر من کوتاه اومدن خیلی سختی کشیدم نمیخام بچه هام بچه طلاق بشن ولی خودم دارم داغون میشم خیلی حساس شدم نمیتونم نگاهش به یه نفر دیگه رو تحمل کنم دارم دیوونه میشم نمیدونم چیکار کنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما اینکه هسمرتان با همه افراد حتی افراد نزدیک رابطه برقرار می کنند نشان دهنده این موضوع می باشد که ایشان دچار انحراف جنسی شده اند و این موضوعی نمی باشد که تنها با صبوری شما برطرف شود و نیاز است که با ایشان صحبت کنید و به صورت حضوری با ایشان به روانشناس مراجعه داشته باشید تا بتوانید مشکلات جنسی ایشان شناسای شود و ایشان و شما بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
دقت کنید که فشارهای روحی که شما تحمل می کنید بر روابط شما با همسرتان و فرزندانتان تاثیر می گذارد و این موارد نمی توان نادیده گرفت.
برای اینکه خیانتی تکرار نشود در کنار پشیمانی فرد نیاز است که دلایل گرایش به این خیانت نیز شناسایی شود و ایشان سعی کنند که به زندگی مشترک خود متعهد باشند و رد این تعهد ثبات داشته باشند و هردوی شما در طول زمان برای بازسازی این اعتماد کام بردارید.
زنی هستم سی و پنج ساله. دوازده ساله که ازدواج کردیم. ده سال زندگیمون خیلی عالی نبود ولی خوب با هم کنار اومدیم و زندگی خوبی داشتیم . تا اینکه پای پسرعموی شوهرم به زندگیمون باز شد. زنش شوهرم رو به خودش جذب کرد. در همون دوران فهمیدم شوهرم در شبکه های اجتمایی داره به من خیانت میکنه. مچش رو گرفتم انکار میکنه. دست بزن پیدا کرده. من خیلی تنهام. نمیتونم با کسی درد دل کنم. زن پسر عموی شوهرم داره زندگیم رو خراب میکنه. حاضر نیست باهاشون قطع رابطه بکنه. به خاطر خیانتش نمیتونم ببخشمش. کاش میشد طلاق بگیرم. خیلی خسته ام.خیلی
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که اگر شما به خیانت همسرتان اطمینان دارید در این مورد در قدم اول برای بهبود زندگی مشترکتان نیاز است که همسرتان از رفتار خود پیشمان باشند و در کنار آن نیز سعی کنند که برای بازگشت اعتماد به زندگی مشترکتان تعهد داشته باشند و در این تعهد ثبات داشته باشند . اما با توجه به صحبت های شما در مورد واکنش همسرتان به نظر نمی رسد که ایشان از رفتار ود پیشمان باشند .
بهتر است همه جوانب را مد نظر قرار بدهید تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید بهتر است با همسرتان در زمان مناسبی که از نظر روحی در شرایط بهتری هستند صحبت کنید و در صورتی که بخواهید جدا شوید نیز بهتر است از طریق قانونی اقدام کنید تا حقوق شما حفظ شود/.
سلام من خانم پنجاه ساله هستم بیست هشت ساله ازدواج کردم پنج ساله همسرم یکنفر صیغه کرده وسر این موضوع با هم مشاجره داریم وهسرم قهر می کن سر کار می مان تا منو به ستود داره من دوست ندارم طلاق بکیرم ونه کار همسرم میتوانم تحمل کنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد با توجه به اینکه شما اطلاع دارید و همسرتان نیز اطلاع شما را می دانند اما ابراز پشیمانی ندارند تصمیم گیری با خود شما می باشد چون ایشان نشان می دهند که این رابطه را می خواهند ادامه بدهند و در مورد زندگی مشترک با توجه به همه شرایط تصمیم گیری با خود شما می باشد.
برای موضوع خیانت نیاز است که در اول فرد از رفتار و کاری که انجام داده است پشیمان باشد و بعد برای بازسازی اعتماد به زندگی مشترک تعهد داشته باشد و به خود و فرد مقابل فرصت بازسازی بدهید و در کنار این موارد فرد در تعهد خود ثبات داشته باشد تا بتوان نتایج متفاوتی بدست آورد.
سلام من زنی ۴۲ ساله هستم که این ۲۱سال هست ازدواج کردم صاحب سه تا بچه ام از این زندگی و شوهرم خسته شدم چون شوهرم هرچند ماه یک بار خانه را ترک میکنه من میمونم با سه تا فرزندم از هر لحاظ زیر صفر زندگی میکنم دیگه خسته شدم از این همه بد بختاگه بچه هام نبود تا الان خودکشی کرده بودم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
بهتر است دقت کنید که خودکشی راحل هیچ مشکلی نمی باشد و شما می توانید با تصمیم گیری مناسب یک زندگی بهتر را تجربه کنید .
۱.دلیل ایشان برای ترکمنزل چیست؟
۲. ایشان مسئولیت مالی منزل را بر عهده دارند؟
۳. دلایل شما برای ادامه این زندگی چه مواردی می باشد؟
سلام من یه دختر نوجوان ۱۶ ساله ام و من یه سری مشکلات دارم که اصلا نمیتونم درستشون کنم مادر پدرم نمیتونن این موضوع درک کنن که نمیتونم کلا قدرت درکشون پایینه هر شب بخاطر این قضیه گریه میکنم خسته شدم نظر شما چیه؟
سلام به شما دوست عزیز
در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بده که مشکلات شما در چه زمینه هایی می باشد و اینکه چگونه این موراد را با پدر و مادر به اشتراک می گذارید و اینکه واکنش آنها چگونه می باشد و شما چه توقعاتی دارید ؟
سلام
امیدوارم همگی به خوبی همه مشکلاتمون رو حل کنیم
سلام من ۳۰سالمه شوهرم ۵ سال از من بزرگتره ۱۱ ساله ازدواج کردم دوتا بچه دارم وضع مالی خوبی ندارم اصلا بفکر زندگی نیست خیلی کم حرفه و بداخلاق اگر چیزی باب میلش نباشه قهر میکنه یه آدم در کل بی مسولیت تازگیا فهمیدم، قرص متادون و سیگار مصرف میکنه نمی دونم چیکار کنم خیلی سختی میکشم هر کاری میکنم ترک نمیکنه با خوبی هر طراهی رو امتحان کردم ……
سلام خسته نباشد من ۱۸ سالمه و شوهرم ۲۳ سالشه ..۳ ساله ازدواج کردبم ی سال عقد بودیم دوسالم هست که خونه خودمونیم.و یه پسر ۴۰ روزه داریم.از وقتی نامزد بودیم خیلی باهم دعوا میکردیم و اون همیشه منو مقصر میدونست و من مجبور بودم معذرت خواهی کنم .و اینکه از ۲۰ تا دعوای ما ۱۹ تاش سر مامانشه..یا دعوامونو میندازه یا ب خاطر تیکه هاش ب منه..شوهرم تو دعوا اصلا هیچی حالیش نیس انگار من ی غریبم انقد حرفای بدی بهم میزنه که تا شیش ماه حرفاش تو سرم میچرخه .واینک اصلا با ی معذرت خواهی ساده اشتی نمیکنه باید انقد گریه کنی و غلط کردم بگی بگه باشه بعد دوسه ماه ی چیز کوچیک میگم میگه تو ادم بشو نیستی من زندگیمو تباه کردم گرفتمتو خیلی چیزای بدتر از این نمیدونم چیکار کنم اصلا تحمل سختی نداره تا ی چی میشه جامیزنه میگ نمیخوامت برو خونه بابات ب نظرتون من چیکار کنم امیدی ب درست شدنش هست این رفتار هاش میتونه از سن کمش باشه؟؟
سلام به شما فاطمه جان
ببین عزیزم بهتر بود به خودتان زمان بیشتری برای ازدواج می دادید در هرصورت ازدواج کردن در اوج نوجوانی باعث می شود که مسائل مهمی نادیده گرفته شود مانند همین سبک رفتاری و شخصیتی همسرتان و مشکلاتی که باهم داشته اید .
در مان فعلی در هرصورت شماها ازدواج کرده اید و یک فرزند هم دارید خب بهتر است که در کنار احترام به خانواده ها سعی کنید که حریم خصوصی زندگیتان را حفظ کنید تا از دخالت های بی مورد اطرافیان جلوگیری شود چون هردوی شما در اولین گام زندگی مشترک نیاز است که بتوانید در کنار احترام به خانواده ها زندگی مشترک را جدا بدانید.
در کنار اینکه خب دقت کنید که اگر دائم بخواهید به رفتارهای مادر ایشان واکنش نشان بدهید خب این رفتار بیشتر تکرار می شود و خب مشکلات در زندگی مشترک شماها افزایش می یابد در این مورد بهتر است که در صورت امکان بدون سرزنش و یا به دنبال مقصر بودن با همسرتان برای مراجعه به زوج درمانگر اقدام کنید چون نیاز است که هردوی شما با شناخت بهتر خودتان و فرد مقابل و همچنین بازسازی مسیر ارتباطی باهم پیش بروید تا بتوان به زندگی مشترکتان امیدوار بود در غیر این صورت خب این شرایط می تواند مانند این سه سال ادامه پیدا کند.
حتی اگر ایشان حاضر به مراجعه نیستند بهتر است خود شما مراجعه کنید تا بتوانیم با بررسی همه شرایط به شما کمک کینم تا بتوانید در این مورد تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۳۰۴
من اصلن اختیار هیچ چیزو تو زندگیم ندارم احساس میکنم ی ادم بیخودم که این ربات میمونه .
مامانش برای کارامون تصمیم میگیره و چون خونه یکی هستیم اصلن نمیتونم گله کنم.و اینم بگم که شوهرم پسر عمومه و رابطه بین خونواده هامون شکر ابه من تو این سه سال حتی برای خرید یه نون هم بیرون نرفنم فقط ی ماه ی بار ی مهمونی چیزی اونم با خودش.و اصلن تنها نمیزاره جایی برم بچمو بهداشت میخوام ببرم چن روز باید منت بکشم تا مادرش ببره.یک قرون پولم دستم ندارم ت اگرم پول بده اختیار خرج کردنشو ندارم .مثلا میگم فردا میخوام برم فلان دکتر پول بده میگ با مامانم میری دیگ بگو حساب کنه من باهاش حساب میکنم بعدا.بخدا رد دادم دیگ سه ساله هر چی گفتن هیچی نگفتم اصلن توروشون وای نستادم دیگ تحمل ندارم بلاخره هرکی ی صبری داره دیگ مال من تا این جا یاری کرد مرگ ی بار شیون ی بار .خسته شدم ی بار اساسی عقده این چند وقته رو خالی میکنم میزارم میرم اخرش طلاقه دیگ ..بخدا تو این سه سال هزار تا بدو بیراه شنیدم و هیچی نگفتم
من ادم خیلی مهربونیم راضی ب ناراحتی هیچ کس نیستم دلم برای همه میسوزه زورم ب ی موچه ام نمیرسه ولی انقد ک مادر شوهرم اذیت کرده میگم کی میخواد بمیره ما راحت شیم من که ب مرگ هبچ کس حتی دشمنمم راضی نبودم..شوهرم نمیتونه ی دونه شلوار برام بخره انقد غر میزنه خون و روغنمونو یکی میکنه..من بخوام ی چیز کوچیک من کش و گیره بخرم باید زنگ بزنم ازش اجازه بگیرم اگه بگه باشه بعد وگرنه تا یک هفته دعوا داریم ک من زن سر ب خود نمیخوام .
من از بچگی خیری تو زندگیم ندیدم با سختی بزرگ شدم بچه طلاقم ..حالام ک زندگیم ابنجوری میشه میخوام خودمو بکشم میگم تو این ۱۸ سال خیری ندیدم کاش اصلن دنیا نیومده بودم .فقط ب خاطر حرف مردم تحمل میکنم ک نگن مادرش طلاق گرفته دخترشم مثل خودشه نمیدونن ک من دارم تو این خونه دیوونه میشم هیچ کسم ندارم ک براش درد دل کنم توی خونه هر کی با هرکی دعواش میشه اخرش همه چی سر من بدبخت میشکنه نمیدونم ب خدا ب نظر شما چیکار کنم حرف بزنم میدونم اخرش طلاقه نزنم خودم عذاب میکشم موندم تو دوطرفم خودم میسوزم.. من زندگیمو دوس دارم ولی قدرت جم کردنشو ندارم ببخشید سرتونو درد اوردم لطفا کمکم کنید
مثل منی شوهر منم ی خری مثل شوهره توعه
سلام من ۴ماهه ازدواج کردمتوسن پایین شوهرم عاشقم شد و یکسال همش میدویید تا باباموراضی کنع انقدر کار ها برام کرده تا باهم رسیذیم واقعا عشقش ثابت شدست اما الان ک ازدواج کردیم اصلا مثل قبل نیسیم همش دعوا داریم اون میگ هفته ای.سه بار بیا خونمون از صبح تا شب شبم بخاب منم واقعا خصلم خونشون سر میره سر این موضوغ همش دعوا داریم من سنم.کمه و تک بچم دوس دارم پبش مامانم باشم بعضی اوقات تروخدا کمکم کنید
سلام عزیزم.
متوجه میشم که شرایط سختی رو تجربه میکنی. ازدواج در سن پایین میتونه چالشهای خاص خودش رو داشته باشه، و اینکه شوهرت بخواد تو رو هفته ای سه بار به خونه خودش ببره، میتونه باعث ناراحتی و دلخوری تو بشه.
اول از همه، مهمه که بدونی تو تنها نیستی. خیلی از زوجها در ابتدای ازدواج با مشکلاتی شبیه به مشکل شما مواجه میشن. این مشکلات میتونه ناشی از عوامل مختلفی باشه، مثل اختلافات فرهنگی، تفاوت در انتظارات، و عدم شناخت کافی از یکدیگر.
برای اینکه بتونی مشکل خودت رو حل کنی، باید با شوهرت صحبت کنی. بهش بگو که چرا دوست نداری هفته ای سه بار به خونه اون بری. بهش توضیح بده که دوست داری گاهی اوقات پیش مادرت باشی و باهاش وقت بگذرونی.
سعی کن با شوهرت به توافق برسی. شاید بتونی باهاش قرار بذارید که هر هفته یک یا دو بار به خونه اون بری. یا اینکه شاید بتونی با مادرت صحبت کنی و ازش بخوای که بیشتر بهت سر بزنه.
اگر با صحبت کردن با شوهرت مشکلت حل نشد، میتونی از یک مشاور خانواده کمک بگیری. یک مشاور میتونه به شما کمک کنه که بهتر یکدیگر رو درک کنید و راه حلی برای مشکلاتتون پیدا کنید.
در اینجا چند نکته برای کمک به شما در حل مشکلتون آورده شده است:
* **با هم صحبت کنید.** مهم است که با شوهرتان در مورد احساسات خود صحبت کنید. به او بگویید که چرا دوست ندارید هفته ای سه بار به خانه او بروید.
* **به یکدیگر احترام بگذارید.** حتی اگر با یکدیگر مخالف هستید، مهم است که به یکدیگر احترام بگذارید.
* **انعطاف پذیر باشید.** ممکن است لازم باشد هر دوی شما در مورد انتظارات خود انعطاف پذیر باشید.
* **از کمک حرفه ای استفاده کنید.** اگر نمی توانید مشکل خود را حل کنید، ممکن است لازم باشد از کمک یک مشاور خانواده استفاده کنید.
امیدوارم این نکات به شما کمک کند تا مشکل خود را حل کنید و رابطه خود را با شوهرتان بهبود ببخشید.