سلام خسته نباشید
چندوقتی هست استرس شدید وخیم دچار شدم به این صورت که اصلا نمیتونم جایی برم،استرس من‌ اینجوریه که پامو بذارم بیرون استرس میگیرم که الان گلاب به روتون‌‌ نیاز به سرویس بهداشتی داشته باشم باید چیکار کنم اگه نزدیک نباشه و ترس این رو میگیرم نتونم خودمو کنترل کنم جوری استرس میگیرم که همون لحظه دل درد میگیرم و سریعا احتیاج به سرویس بهداشتی پیدا میکنم به یه طور شدید رنگ و رخم عوض میشه سریع
قبلا اصلا اینجور نبودم شاید در روز یک یا دوبار سرویس میرفتم کل تهران رو دور میزدم بدون اینکه مشکلی داشته باشم شاید باورتون نشه الان یکسال شده این موضوع از منطقه خودمون شاید دو یا سه بار خارج شدم رفتم جایی دیگه از تهران برای کاری با مکافات
به طور مثال کاری پیش اومد باید میرفتم یه شهر دیگه سه چهار روز برای اینکه استرس رو کنترل کنم چیکار کردم به نظرتون؟گفتم اگه تو ترافیک گیر کنم تو کرج و این مشکل بر بخورم اصلا قابل تحمل نیست رفتم چند کیسه زباله سایز بزرگ گرفتم گذاشتم تو ماشین اگه به ترافیک برخوردم تا جایی که میتونم خودمو کنترل میکنم نشد تو ماشین صندلی عقب کیسه زباله و…معذرت میخوام واقعا گلاب به روتون‌‌ ولی واقعا مشکل عجیبی پیدا کردم که کل زندگیمو تحت شعاع قرار داده
بخوام اولین باری که مشکل شروع شد رو بگم اینجوری شد که درحال رفتن به خیابان انقلاب بودم ایستگاه اتوبوس منتظر بودم کمی احساس نیاز به سرویس داشتم اعتنا نکردم گفتم میرم میرسم انقلاب میرم سرویس،سوار اتوبوس شدم تقریبا بیست درصد از مسیر رو طی کرده بودم که بیشتر اذیت شدم گفتم چیزی نیس میرم
وسط راه از شدت فشار عرق کرده بودم استرس شدیدی گرفتم که چه کنم از استرس اینکه بتونم خودمو کنترل کنم کل تنم عرق کرده بود از اتوبوس پیاده شدم رفتم پارکی که اونجا بود از شدت فشار سرویس رو پیدا نمیکردم که گفتم برم پشت درخت ها و شمشادها که یکی رو دیدم ازش آدرس سرویس رو گرفتم و رفتم
اینجا ختم به خیر شد
چندوقت بعد دوباره به سمت انقلاب میرفتم که این بار از استرس این که اگه نیاز به سرویس پیدا کنم چیکار کنم پارک رو هم که رد کردم استرس شدید گرفتم و دوباره مجبور شدم از اتوبوس پیاده شم یه سینمای قدیمی پیدا کردم و رفتم اونجا
الان به وضعیتی رسیدم که نه میتونم با خانواده نه با دوستان جایی برم در این حد شده بعضی اوقات حتی در صف نانوایی که یک کوچه باهم فاصله داریم هم استرس میگیرم بعضی اوقات هم وسط راه خونه تا محل کار که حدود یک ربع پیاده فاصله هست مجبور میشم سریعا خودمو به خونه برسونم
وقتی استرس این موضوع رو میگیرم همون لحظه دل درد میگیرم و استرسمو بیشتر میکنه
این موضوع رو هم از همه پنهان کردم از اینکه‌ مسخره ام کنن
این رو هم بگم کلا آدم استرسی و عصبی هستم اما به این شکل با این حد بالا نبودم
آرامش روحی هم زیاد ندارم
سنم هم سی سال هست