سلام وقتتون بخیر.من سی ویک سالمه و ۱۱سال هست که ازدواج کردم.بعد از عروسی متوجه شدم همسرم دوران عقد با دوتا دختر در ارتباط بوده و تمام اتفاقات بینمون رو برای اونا تعریف میکرده.بعد از عروسی من به اون دختر ها پیام دادم و ارتباط قطع شد.به روی همسرم نیاوردم اما بسیار ناراحت شدم.همسرم در ارتباط با خانوم ها خیلی راحت هست و گاها توی چت ها و صحبت هاش از کلمه جانم استفاده میکنه.بهش گفتم من دوست ندارم جلوی من فقط رعایت میکنه.الان توی محل کارش یه همکار خانوم دارن که خیلی باهم چت میکنن و راحت صحبت میکنن و بهش میگه dear colleague
سلام صبح عالی پرتقالی.و وقتی مریضه میگه نگرانت شدم و همش حالش رو میپرسه.من نمیدونم چجوری باهاش صحبت کنم و بهش بفهمونم از این نوع روابط ناراضیی هستم.دست خودم نیست از اون اتفاق بعد از ازدواجمون چند وقت یک بار از ترسم گوشیش رو چک میکنم و بهم میریزم.بعد پشیمون میشم یه مدت بی خیال میشم اما دوباره وقتی میرم سراغ گوشیش…
دارم دیوونه میشم یه پسر شش ساله دارم که این ناراحتیم داره روی رفتارم با پسرم هم تاثیر میذاره.همسرم خیلی از کلمات عاشقانه برام استفاده میکنه و از نظر جنسی خیلی گرم هست اما من اصلا حس خوبی ندارم همش فکر میکنم موقع رابطمون به همکارش فکر میکنه .توی ابراز احساساتم دو دل هستم و همش حس میکنم به دروغ میگم بهش که دوسش دارم.بلد نیستم بهش بگم از رفتارش ناراحتم بدون اینکه تنشی به وجود بیاد.یک بار به خاطر مسائل مالی یک بار باهم صحبت میکردیم گفت من خیلی توی فشارم از زندگیم راضی هستم اما اگه تو نبودی خیلی راحت تر بود شرایط
این حرفش دلم رو شکست اما به روش نیاوردم.
راستی همسرم اصلا نمیدونه که من از چت کردن هاش خبر دارم و من یواشکی گوشیش رو چک کردم😞😞 ترو خدا کمکم کنید و راهنمایی بهم بدید🙏🙏🙏