سلام من دختر خانمی 35،ساله هستم،که بامشکلات فراوان ،یه رشته ای که بی علاقه بودم فوق دیپلم گرفتم درسالهای قبل،چون مشکلاتم زیاد بود ودبیران تازه کاری باسطح سواد پایین داشتیم اکثربچه های کلاس افت تحصیلی داشتند،البته اون زمان مثل الآن امکانات نبود واینترنتم نداشتم،خلاصه کسی ام نبود کمکم کنه،همیشه این عقده رودلم بود،برادرن که همش سنگ میذاشتن جلو پام خودشون ودوس دختراشون روترغیب میکردن ،الآن من مجردم،بیکارم،باکارهنری مث آرایشگریم،اعتمادبنفسم بالانمیره حتی،خواستگاراموپسندنکردم چون نمیشناختمشون وحسی نداشتم،خجالتی هستم ونمیتونم باپسری دوست باشم،حقیقتش حسادت دارم واحساس ضعف دارم به نامزد برادرم حسودیم میشه چون چندین ساله برادرم ساپورتش میکنه،کسی کهسدراهم بود،الآن اون ارشد داره،من سطح پایینم،توخیلی اززمینه ها سد راهم شد،آلآن شده گنج قارونم جابذارن واسم راضیم نمیکنه،درضمن دوس ندارم دیگه بادیگران رفت وآمد کنم چون حس میکنم سرشکسته شدم،نه شوهر خوبی دارم،نه تحصیلاتی،نه کارخوبی،دیگه خجالت میکشم ادامه تحصیلم بدم،چون خانواده خودم مسخرم میکنن،دوس دارن هرچی باشه تودنیا سهم پسرشون باشه،برادرم هرچی ظلم بود درحقم کرد،الآن به فرمان دوس دخترشه