سلام وقتتون بخیر
من ۶ ساله ازدواج کروم قبل از ازدواج شوهرم اعتیاد نداشت اما بعد از ازدواج به خاطر یه سری مسائل مالی و کاری شوهرم خیلی عصبی بود و به هم ریخته بودبه سمت اعتیاد به تریاک‌رفت و تا الان چندین بار ترک کرده و بعد از هر بار ترک بعد چند ماه شروع کرده،یکی دو سال هست که اوضاع مالی و زندگیمون خیلی بهتر شده و خودش چند ماه پیش تصمیم به ترک گرفت گفت که شرایط زندگیم واقعا بهتر شده و هیچ دغدغه ای ندارم که بخام خودمو اسیر تریاک کنم و به عنوان مسکن استفاده کنم چندین سال عذاب کشیدم به دعوا به خوبی زندگیم جهنم بود واقعا دلم نمیخاد زندگیم به سالای قبل برگرده بی اعتمادم ،همش در حال چک کردنش هستم دارم اذیت میشم چندین ماهه ترک کرده اما یکی از فامیلاشون دیشب خونمون بود معتاده تریاک میکشه به شوهرم گفتم تو که نمیکشی گفت نه،ولی زیاد محلم‌نمی‌داد حدس میزدم به خاطر اینه که نمیتونه بکشه و میخاد ناراحتیش رو بهم‌نشون بده،بعد پا شدم از کنارش رفتم شنیدم مهمونمون گفت الان که رفت بیا یه کم‌بزن،شوهرم گفت ارزش نداره میترسم از زنم حالا با اینقدر کشیدن تاثیری نمیزاره روم، بزار یه مدتی بگذره درستش میکنم،وقتی این حرفارو شنیدم ناراحت شدم،بعدش به خودش گفت شنیدم حرفارو،بهش گفتم من درست نمیشم دست از سرت برنمیدارم من این زندگی رو نمیخام دیگه کورخوندی بخای جلو چشم من و بچم کاری کنی ،mگفتم گور خودت رو کندی و اون رفیقت که همیشه تعریفشو میکنی نش بازی میکنه که شوهر تو خوبه کاری نمیکنه اصلا غلط میکنه کاری کنه بعد پشت سرش یه چیز دیگه میشنوم که‌به شوهرم م میگه کسی نیست‌یکش،من واقعا نمیدونم چیکار کنم تو زندگیم رفتارم با شوهرم خسته شدم