سلام روزتون بخیر، من یک دختر ۲۲ ساله هستم که مدتی با یه پسری دوست بودم و از نظر خودم به طور کلی همه چیز خوب بود و من محبت و توجه خیلی زیادی رو تو رابطه میگرفتم تنها مشکلی که بود و خب اذیتم نمیکرد خیلی و الان متوجهش شدم این بود که این آقا خیلی حساس بود کلا تو ذهنش زیادی درگیر بود و دائم نگران بود، مثلا نگران اینکه من ولش کنم یا دیگه نخوامش یا با کی دیگه ای وارد رابطه بشم و نگرانی درباره آینده و … که نمیدونم وسواس فکری بود یا کمبود اعتماد به نفس…
بعد از مدتی به من گفت تو احساسش دچار تردید شده و از ظاهر من ایراد گرفت و چون این تردیدش قبلا هم تکرار شده بود من بد برخورد کردم و فکر کردم قصد سواستفاده از من داشته و بهم دروغ گفته و … و بعد اون هر بار سمت من اومد اشتباهاتش رو بهش یادآوری کردم و سرزنشش کردم و نهایتا چیزی که حدس میزنم اینه که بخاطر عذاب وجدانی که داشت و من زیادترش کردم و اینکه خیلی تنها بود به پیشنهاد یه نفر که گفت ارتباطش رو با خدا قوی کنه وارد این مسیر شد و الان خیلی خیلی افراطی شده تو این مسیر و روز به روز هم داره بدتر میشه و حس میکنم که اصلا حال خوبی نداره‌ با این که خودش قبول نمیکنه. در این حد افراطی که حتی با هیچ دختری دیگه حرف هم نمیرنه به کسی نگاه نمیکنه و … و به نظرش گناهه. از تمام شبکه‌های اجتماعی خارج شده چون به نظرش گناهه و فضای خوبی ندارن و کلا به سبک زمان پیامبر داره زندگی میکنه و این فقط بخش کوچکی از افراط گریهاشه. همه اطرافیان تقریبا طردش کردن و خیلی تنهاتر شده و خانواده هم حتی بهش فشار میارن که افراطی نباشه اما فقط بدتر میشه. من هنوز خیلی دوسش دارم و میدونم اون هم منو دوس داره و الان عذاب وجدان دارم ک بخشی از این ماجرا هم مقصرش منم. کاری میشه کرد براش؟ راهی وجود داره؟ من بهش گفتم بخشیدمش تا شاید عذاب وجدان نداشته باشه بهتر بشه اما نمیدونم این موضوع درست شدنیه یا نه.