با سلام پسري ٢٣ ساله ام كه فعلا سربازم ٤ سال پيش با دختري تو دانشگاه آشنا شدم كه به هم ديگه ابراز علاقه كرديم اما بعد گذشت ٤سال مادر دوست دخترم بدون اينكه منو حتي ببينه با آشناييت كه دوست دخترم دربارم گفته مخالفت كردن الانم وسط اين سربازي لعنتي دوست دخترم بخاطر مخالفت شديد مادرش بدليل اينكه وقتمون بيشتر به بطالت نگذره سر اين علاقه بيشتر اذيت نشيم قصد جدايي داره هرچقدرم من پافشاري ميكنم كه صبر كنه ميگه من اخلاق مادرمو ميشناسم ١٠٠ بار دربارت صحبت كردم ولي بازم مخالفه فعلا سرد شده گذاشته رفته، من موندمو اين فشار سربازي از يطرف از يطرفم اين داستان الان احساس پوچي پستي ميكنم ديگه اون آدم قبلي نيستم دپرس دپرسم ، لطفا راهنماييم كنيد ،
با تشكر بسيار