سلام خسته نباشید
نمیدونم چی باید بگم ، همش خسته ام همش گریه میکنم به هیچ عنوان نمیتونم با دیگران ارتباط برقرار کنم و موقع حرف زدن به شدت حس وحشاناکی رو تجربه میکنم . به چیزایی که اتفاق نیافتاده فکر میکنم و گریه میکنم دارو هم مصرف میکنم
تقریبا سه سال پیش بدون هیچ دلیلی شروع کردم به نرفتن مدرسه جوری که هیچ کس نمیتونست فکر کنه هیچ دلیلی نداره
علاوه بر اون درس نمیخونم و عذاب وجدان میگرم بعد همش فکر میکنم منکه هیچی قبول نمیشم و میشنم گریه میکنم . زبان هیچی بلد نیستم و از این بابت خیلی حس وحشتناکی دارم و هر بار که کلاس کنکور زبان دارم خیلی وحشت زده میشم قلبم به شدت درد میگیره نفس نمیتونم بکشم و بدنم میلزه یا حتی وقتایی ک به کنکور فکر میکنم بعضی وقتا اشکام میریزن یا توی راهنمایی اون موقعی که مدرسه میرفتم آرزو داشتم که تصادف کنم ولی سر کلاس زبان نرم .
تا همین چند وقت پیش جلسه ی رواندرمانی میرفتم نمیگم فایده ای نداشت ولی به شدت ذهنمو مشغول میکرد جوری که تمام مدتی که توی خونه بودم حتی الانمدائم دارم تو ذهنم با رواندرمانگرم حرف میزدم یعنی مثل وقتی که درس میخونی و برای کسی توضیح میدی ولی در واقع کسی نیست ، اینجوری
من هیچ دوستی نداشتم ولی تو مدرسه گاهی وقتا با بچه ها حرف میزدم و همه ی چیزایی که تو ذهنم داستان ساخته بودمو برای اونا میگفتم . درواقع زیاد از حد دروغ میگفتم و بلف میزدم
زندگی به شدت برام سخته
الان نمیخوام باشم ولی نمیخوام بمیرم فقط میخوام نباشم