سلام…بی مقدمه شروع میکنم…من اینروزا خیلی حالم بده، بخاطر عقده و کمبودای زندگیم از سیزده چهارده سالگی شرو کردم به رابطه با پسر در حد دوستی نه رابطه جنسی و اینحرفا…اولین بار پنج سال با پسری دوس بودم ک تهش فهمیدم مناسبم نیس…بعد اون ک وارد فضای اینستاگرام شدم خیلی راحت با پسرا شوخی و خنده…اولش جذابیت دارع ولی بعدش دیگه خسته میشی… عادت کردم ک حتمن با کسی حرف بزنم.. بعد دیگه خسته شدم ی مدت تنها بودم ک باز بعد چند ماه ی پسر خیلی خیلی خوب تو زندگیم اومد و دو سال باهاش بودم واقعا خوبه تحقیق هم کردن یعنی به خواهر بزرگم گفتم و اون خیلی تحقیق کرد و اصلا اینکه پسر خوبیه شکی نیست… ولی من بعد دوسال سرد شدم چون باز فکر میکنم چون قیافه دلخواهمو ندارم نمیتونم بهش محبت کنم قبل این همه چی خوب بود دوسش داشدم چون هر لحظه سوپرایزم میکرد و بهم علاقشو نشون میداد الا ک رفت خدمت و کم شد حرف زدن نه بخاطر فاصله نه بیشتر ب قیافش فکر کردم و نمتونم با خودم کنار بیام اصلا زشت نیست ولی جوری ک میخام نیس اول عاشق شخصیتش شدم و قیافش مهم نبود اما الان حالم از خودم بهم میخوره ک پسش زدم بخاطر چنین چیزی. چرا؟ چون وقتی نبود با پسر دیگه ک قیافش ب دلم نشیت اشنا شدم. هر دو پسرای خوبین ولی اون اولی اخلاقش بهتره چون اعتقادی تره و من اینجوری دوس دارم. دومی هم خوبه و خیلی دوستم داره. حالم از خودم بهم میخوره ک ب چنین جایی رسیدم…! پیش خدا شرمنده ام… دلم میخاد بمیرم. اون اولی اسمش علی. وقتی بهش گفتم دوستت ندارم دیوونه شد ولی چون معتقده باز فکر کردو گف ازت نمیگذرم تلاش میکنم لهت برسم حتی اگ نخای منو… از یطرف محمد که اول دیدمش و قیافشو دوس داشتم بعد ازش خوشم اومد… همش دوس داشتم قیافه محمد و اخلاق علی بود! خستم دلم تنهایی میخواد دلم میخواد ب همه ادما بگم ازتون متنفرم و سمتم نیاین…
میخام ب محمد بگم بره نمدونم چجوری چون اون منو ی دختر خیلی خوب میدونه و خیلیم احساساتیع… هر دو شون دوس دارم . حتما از من بدتون میاد وقتی این پیامو میخونید. ولی ترو خدا ی راهی بهم پیشپعاد بدین ک خودمو نجات بدم ازین حاله بدم…دلم میخواد نه هیچکس دوسم داشته باشه نه من هیچکسو… کمک کنید بتونم کار درست کنم