انتخاب اشتباه
سلام.من امسال یه دانشجوی پزشکی اقا ۲۰ساله انتخاب کردم واسه مشاوره کنکورم من پشت کنکورم و۱۹ساله و دخترم.ایشون واقعا منو قول زدن اصلا به حرفاشون عمل نکردن اصلا پیگیر نشدن من واسه شهریه ایشون مجبور شدم تابستون کار کنم تا پول جمع کنم.الان دو ماه مونده به کنکور و دریغ از یه حرفی کمکی..به خودشونم بارها گفتم ولی فقط حرف خودشونو به کرسی نشوندن.خیلی اعصابمو خورد کردن واقعا نمیدونم دیگه برخوردم باید چی باشه.من یک سال عمرمو بیهوده از دست دادم همشم تقصیر ایشون بود با برنامه هایی که متناسب من نبودن اصلا و کمکایی که نکردن بهم و من نمیشد وسط ول کنم چون هم هزینه رو داده بودم همم با برنامه های ایشون تق و لق رفته بودم خیلیی ناراحتم هم فشار کنکور رومه همم این بی مسئولیتی ایشون و وعده ها و حرفای دروغین!نمیدونم دیگه چیکار کنم.ممنون میشم یه راهنماییم بکنید.من خیلی تو شرایط سختی ام .چطور پیش برم این دو ماه رو؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس ناراحتی و نگرانی شما از شرایط موجود کاملا قابل درک است.
دقت داشته باشید که با توجه به تایم محدودی که تا زمان آزمون فرصت دارید بهتر است طبق برنامه ای که از قبل داشتید پیش بروید و به مرور بپردازید و مبحث جدید و یا برنامه جدیدی را پیاده نکنید.
این نکته را هم در نظر داشته باشید که افکار نگرانی شما اکنون بسیار بیش تر شده است و این امر کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است.
الان اگر بخواهید مرکزتان را بر خود مشکل و این که مقصر چه کسی هست بگذارید، چیزی جز احساس ناکامی و نا امیدی به دست نخواهید آورد.
بنابراین بهتر است از افکاری که از ذهنتان عبور می کنند آگاه باشید و بدانید که این افکار در ذهن خود شما تولید می شوند و قرار نیست تمام آن ها حقیقت داشته باشند و یا اینکه شما به تمام آن ها بها بدهید و با آن ها همراه شوید.
افکاری مانند: یک سال از عمرم به هدر رفت، این مشاور منو گول زد و به قول ها یش عمل نکرد و بی توجهی و خلف وعده کرد، برنامه ریزی من منطبق و متناسب با من نبودند، ایشان بی مسئولیتی کرده اند و من باید تاوانش را پس بدهم، هزینه هایم به هدر رفت، حرفها و وعده های او همگی دروغ و کذب بودند، من انتخاب بسیار اشتباهی انجام دادم و اشتباه بزرگی را مرتکب شدم و از این قبیل افکار همگی جزو افکاری هستند که یا مربوط به گذشته هستند و یا مربوط به رفتار یک نفر دیگر و در هیچ یک از این دو حالت تحت اراده و اختیار شما قرار ندارند که بتوانید برای آن ها کاری انجام دهید.
این دسته از افکار فقط چرخه احساسات منفی و ناخوشایند را به راه خواهند انداخت و ما را در مسیر حرکت به سمن اهداف و تحقق آن ها همراهی و کمک نمی کنند و بلکه مانع حرکت و اقدام موقر ما در این راستا خواهند شد و اگر از اثر مخرب و نا مطلوب آن ها آگاه نباشید شما را به همراه خودشان خواهند برد و از انجام کارهای موثری که می توانید در این فاصله و فرصت محدودی که دارید انجام دهید باز می دارند.
قابل درک است که خواسته و انتظاری که از یک راهنما و مشاور در این مسیر داشته اید محقق نشده است و به هر دلیلی آن چه می خواستید را به دست نیاوردید اما بهتر است اکنون به جای مرکز بر خود این مسئله و ابعاد مختلف آن و قضاوت منفی درباره عملکرد ایشان، خودتان و نتیجه کار، به این فکر کنید که اکنون بهترین کاری که می توانید انجام دهید و شما را در مسیر تحقق اهدافتان نگه دارد و به هدفتان نزدیک تر کند و نه دور تر، چه کارها یی هستند تا بتوانید در این مسیر اقدامات موثرتری انجام دهید.
به عنوان مثال می توانید همچنان صرف نظر از این که در گذشته چه اتفاقاتی رخ داده است، بر اکنون و زمان حال تمرکز کنید و ببینید با وجود تمام این موارد اکنون چه کارهایی از دست شما ساخته است، می توانید با مشاور خودتان مجددا گفتگو کنید و به جای پیش کشیدن مسائل گذشته و گله مندی هایتان، واضح و روشن برنامه مشخصی برای این فرصت باقیمانده بخواهید و بر مواردی که فکر می کنید مهم هستند تاکید کنید تا متناسب با همان ها راهنمایی دقیق تری دریافت نمایید و سعی کنید با اعتماد به ایشان همان برنامه را پیش بروید و این موضوع را بپذیرید و در نظر داشته باشید که اکنون فرصت ارزیابی و یا تعویض مشاور نیست و به هر حال ایشان هر قدر هم که در این کار آن طور که مطابق میل و نظر شما بوده رفتار نکرده باشند، به هر حال یک تجربه موفق در این زمینه داشته اند و شرایط مشابه شما را با مفقیت پشت سر گذاشته اند و می توانند در این زمینه بهتر از شما تشخیص دهند و یا نکات مهمی را به شما گوشزد کنند و شما هم می توانید از این موقعیت نهایت استفاده را بکنید.
درباره افکار منفی و سرزنش آمیز و قضاوت گرانه ای که در ذهنتان تولید می شوند هم می توانید به گونه ای با آن ها روبرو شوید که فقط نظاره گر آن ها باشید.
به این ترتیب که دقایق مشخصی را در روز به مشاهده این افکار اختصاص دهید به این صورت که چشمان خودتان را ببنیدید و در جایی آرام و راحت بنشینید و این افکار را ببینید که از جلوی چشمان شما بر روی یک پرده سفیدی از سمت راست وارد و از سمت چپ خارج می شوند و شما هم نه مانع آن ها می شوید و نه هیچ اقدام دیگری به جز دیدن آن ها.
به این ترتیب با این که این گونه افکار وجود دارند به آن ها فضایی داده اید که باشند و کار خودشان را بکنند ولی نتوانند مانع حرکت شما بشوند و شما هم با وجود آن ها همچنان کار خودتان را انجام دهید و مسیر خودتان را پیش بروید و با هر فکری همراه نشوید.
بلکه فقط آن دسته از افکار نگرانی مهم و کمک کننده هستند که شما را به سمت راه حل و حل مساله و مشکل هدایت می کنند، مانند همین که از خودتان بپرسید الان چه می خواهم؟ چه کاری دارم انجام می دهم؟ آیا این کاری که اکنون انجام می دهم من را به خواسته و هدفی که دارم نزدیک تر می کند یا دورتر؟ اگر دورتر، چه کار دیگری می توانم انجام دهم که موثرتر باشد یا اگر چگونه فکر کنم کمک بیشتری به من خواهم کرد؟