سلام خسته نباشید، دختری بیست ساله و دانشجو هستم. شخصی از طریق معرف به خواستگاری بنده اومدن، ایشون اصلا هم استانی ما نیستن و برای تحصیل و کار اینجا هستن اما قرار هست که اینجا زندگی کنن . ما هیچ شناختی روی ایشون نداریم البته تحقیقاتی که داشتیم همه از ایشون تعریف کردن یک جلسه هم با ایشون رودرو صحبت کردیم به نظر از لحاظ عقیدتی و اخلاقی شبیه به هم بودیم و ایشون بسیار کاری هستن ، پدرو مادرم هم از همون اول از ایشون خششون اومد مشکل این جاست که ایشون با اینکه از لحاظ شغلی و اخلاقی و اعتقادی به من نزدیک هستن ولی زیاد به دلم ننشستن یعنی نه دافعه ای دارند برای من و نه جاذبه ای ، خودم هم احساس میکنم هنوز برای ازدواج آماده نیستم و مسئولیت ازدواج برایم سنگین هست، اما مادرم اصرار داره که موقعیت خوبیه و حداقل باید کمی رفت و آمد کرد تا بیشتر آشنا شد و من. خواستگارهای قبلی رو هم بیشتر به این دلیل رد کردم البته اونها به اندازه ایشون از لحاظ اعتقادی و اخلاقی شبیه بنده نبودن فکر میکنم با رد کردن ایشون شاید کسی که از لحاظ مالی خوب باشه پیدا بشه اما از لحاظ اعتقادی و اخلاقی( چون این موضوع برای من مهم است) انقدر شبیه شاید دیگه پیدا نشه برای همین دودل هستم که این آشنایی رو ادامه بدم تا همدیگر رو بیشتر بشناسیم یا خیر ، چون نمیخوام الکی هم خودم و هم ایشون رو اذیت کنم.