raha:
من لزبین هستم.و استایل کاملا پسرونه دارم.۸سال پیش عاشق یه دختر شدم و بعد از اون تا الان هیچ دختری رو اینقد دوست نداشتم.چن ماه قبل از طریق یه کانال با الیکا اشنا شدم.میخواست یه عده از لزبین ها قرار بزاریم بریم بیرون.من قبول نکردم چون اهل بیرون رفتن نبودم.و از همون بار اول ک دیدمش رابطمون رو شروع کردیم چن هفته اول همه چیز خوب بود.و فهمیدم ک الیکا داییش تازه فوت کرده و به شدت حالش بد میشد و عصبی بود و عشق اولش ۶ماه بود ترکش کرده بود همه ایتارو بهم میگفت و بهش گفتم دوست ندارم واسه فراموشی کسی با من باشی گفت من هیچ وقت نمیزارم اون برگرده.دلیل جدا شدنشون هم اخلاقای خاص الیکا بود.من بهش گفتم واقعا میخوام کنارت بمونم.واس منم عجیب بود کسی ک تازه باهاش رل زدم چطوری اینقد منو دوس داره.اخه خیلی اصرار میکرد هفته ای یکی دوبار برم خونشون.خیلی کارای منو پیگیری میکرد.اما بعد یه مدت سر چیزای کوچیک خیلی عصبی میشد و بحثمون میشد.من اروم بودم اون به شدت حساس و عصبی.ولی هربار ک میگفت تمومش کنیم بازم من یا اکن برمیگشتیم.یا خودش پشیمون میشد میومد و عذر خواهی میکرد.همیشه بهش نشون میدادم ک عصبانیت و مشکلاتش باعث نمیشع من ولش کنم.ولی از یه جایی به بعد خیییلی سرد شد.یه روز خیلی اصرار کرد برم خونشون صبح زود.من رفتم و درحال بوسیدن مادرش مارو دید.بعد اون بازم همو دیدیم و میگفت ما نمیتونیم باهم باشیم…منم گفتم اصلا ربطی به این چیزا نداره و ما میتونیم باهم باشیم و اشتباهات قبلمونو تکرار نکنیم.ولی قبول نمیکرد و سرد شد.میگفت من با اخلاقی ک دارم و مشکلاتم و مرگ داییم نمیتونم خوشحالت کنم و منم یه مدت گزاشتم تنها باشه.که خودش چندبار پیام داد .و یه بار اومد خونه ما و بعد از کلی بوس و بغل و شوخی یهو گفت من اومدم واس اخرین بار ببینمت و برم چون دارم با یکی دیگه رل میزنم

بعد ک رفت بهش پیام دادم نمیخواد دروغ بگی و میدونم ک رل نزدی .گفت اره رل نزدم ولی ما نمیتونیم باهم باشیم تو ادم خوبی هستی و بهتر از من شاید گیرت بیاد .بعد اون خییلی سخت بود تا باخودم کنار بیام و یه راهی پیدا کنم.ک برگرده.
حتی خودش باز پیام داد ک میخام ببینمت اما وقتی گفتم بیا گفت واس چی بیام و …..
من خیلی براش توضیح دادم ک من رابطه چند ماهه نمیخوام و با همه مشکلاتت کنارتم ولی اون با کوچیک ترین اتفاق حرف رفتن میزد یا عصبی میشد و همه چیزو بهم میریخت.ولی من صبر میکردم ارومش میکردم سوپرایزش میکردم.چون میگفت نیاز دارم به کسی ک حرفاش راست باشه و بتونم باهاش غمام رو فراموش کنم.من واقعا عاشقشم ولی زیاد بهش پیله نیستم.ک ازم زده بشه