با سلام من ۳۱ سالم هست ابراهیم محمودی زاده ساکن بندر عباس الان دقیقا ۲ سال و نیم هست ازدواج کردیم از روزی که با خانواده خانمم اومدیم بندر بخاطر اینکه پدر خانمم مغازه سوپری گرفته بود و منم تازه بیکار شده بودم اومدخ باهاشون بندر و ناخواسته وارد کار پدر خانمم شدم چون کلاه سرش گزاشته بودن مغازه ای که همش بیست ملیون ارزش داشتو هفتاد ملیون داده بودن بهش من یه روز رفتم مغاذه و دیدم خیلی ناراحته گفتم که من میام کمکت میکنم راش میندازم واست مغاذرو بعد س ماه میدیدم که داره ناراحتی پیش میاد چون تو یه خونه بودیم مثلا من جنسی سفارش میدادم میرفت خونه سر زن خودشو خانوادش غرغر میکرد که من الکی جنس زیادی سفارش میدم و از این حرفا بعد سه ماه من گفتم دیگه نمیتونم اینجا کار کنم و میخوام برم سر کار اصلی خودم یعنی تعمیرات موبایل خلاصه نه حصاب و کتابی کردیم با هم نه پولی به من داد بعدش تو مدنتی که بیکار بودم خونه پدر خانمم بودم من اصرار داشتم به خانمم که برگردیم شهر خودمون اینجا من راحت نیستم سختمه اصلا حرف من و گوش نمیکرد و همش حرفش شده بود البته همشون همین حرف و میزدن که بری شهر خودمون میخوای چی کار کنی ولی حدف من این بود که خانمم رو ببرم پیش مادرم و خودم برگردم بندر سر کار تعمیرات موبایل ولی حرف گوش نمیکرد کل ناراحتی من و مشکلاتی که به وجود اومد از اونجا شروع شد من از اون به بعد رو خانمم دست بلند میکردم و کم کم کشیده شدم سمت اعتیاد ولی تونستم خیلی زود یه پولی رو پسنداز کنم با کار کردن خودم تو تعمیرات موبایل یه خونه اجاره کردم از پقتی که مستقل شدیم خودمون خیلی میرفت خونه خواهرش و مادرش منظورم از خیلی هر روژه منو مجبور میکرد که برسونمش و این منو خیلی ازار میداد و باعث میشد من هی از خانمم دورتر دورتر شم و باعث دعوا باعث اعتیاد بیشتر و باعث بی مهری بی محبتی من نسبت به خانمم شد که تا قبل عید امسال دقیقا ۲۸ /۱۲/ ۹۷ من دو ماه بود دوباره بیکار شده بودم که تو اون تاریخ یه حرفی زد و بخاطر اینکه ماشینم خراب بود و هیچ پولی نداشتم که درستش کنم یه دعوای فزیکی خیلی خیلی بد بینمون اتفاق افتاد و همون شب خواهرش اومد خونه سر زد و رفت بعد رفتنش زنگ زدن به من که بیارش خونه ما تا باهاش حرف بژنیم اون شب نبردمش فرداش بردمش دیگه برنگشت تا همین امروزم هنوز برنگشته الان من موندم چیکار کنم نه جواب تلفن میده بلوکم کرده و رفته پزشک قانونی و حرفش همش جدایی هست یه نکته مهم اینه که هم من و هم حانمم قبلا نامزد داشتیم و جدا شدیم طرف ما رسم اینه که دوره نامزدی عقد میکنن پس شرایط ما اصلا واسه طلاق دوم خوب نیست خیلی داغون شدم الان روم نمیشه برم پیش مامانش یا باباش هیچ کسی هم نمیاد پادرمیونی کنه میگه ما نمیتونیم تو زندگی کسی دخالت کنیم البته من تو این مدت که رفته کار پیدا کردم دارم میرم سر کار و اعتیادمو کنار گزاشتم بهش گفتم تعهد میدم که دیگه این رفتارم تکرار نشه ولی همه تقصیرا گردن من نیست اونم یه سری مشکلا داره لطفا کمکم کنید من عاشقشم دوسش دارم انقدر که اگه رفت من میدونم که خودمو میکشم .