بلاتکلیفی در رابطه
باسلام
من دختری 29 ساله با تحصیلات دکتری هستم. حدود چهار سال پیش، سال 94 تو محیط دانشگاه با پسری هم سطح خودم آشنا شدم که ایشون الان 37 سال دارند. از ابتدا آشنایی ما با قصد ازدواج بود ولی از آن جا که ایشون برای سفری به خارج از ایران داشتند یکسال از هم دور بودیم. بعد از یکسال کم کم مشکلاتی در رابطه به وجود آمد که منجر به جدایی بعد از شش ماه شد. بعد از چهار ماه این آقا برگشتند و فرصتی دوباره خواستند. اما باز هم بعد از نه ما یهویی رفت و پاسخی نداد تا اینکه بهد ها پیام داد که ما به درد هم نمی خوریم. الان دوباره برگشتن و در زندگی من خیلی کمرنگ حضور دارند. اما خیلی کم به دیدار من میان و خیلی کم پیام میدن. حرفی از آینده نمیزنن. من فکر میکنم چهار سال بودن در رابطه کافیه و میخوام در این رابطه به نتیجه ای برسم. ممنون میشم راهنمایی کنین
با سلام خدمت شما دوست عزیز
این روابط وقتی با هدف مهمی چون ازدواج دنبال می شود نیاز است که هردو طرف مراقبت بیشتری از رابطه داشته باشند و این رابطه برایشان پر اهمیت تر محوسب شود و حتی اگر قرار است این رابطه اتمام پیدا کند بهتر است در آرامش و با توضیح تمام شود تا فرد از درگیری ذهنی در آینده بخوردار نباشد و بتواند بهتر این موضوع را پذیرش کند.
۱٫ چه چیزی باعث می شود که شما بازهم به سمت ایشان بدون پرسیدن سوال در مورد رفتارهای ایشان گرایش داشته باشید؟
۲٫ از نظر شما رفتارهای ایشان چه معنای دارد؟
۳٫ آیا از ایشان تا بحال دلیل ترک کردن های ناگهانی و بازگشتشان را پرسیده اید؟
۴٫ واکنش ایشان بعد از هر بازگشت چست؟
ممنون از پاسخ شما
۱٫ در کنار علاقه بسیار زیاد من به ایشون. همیشه فکر میکنم در طبقه اجتماعی یکسان هستیم و این باعث میشه من خیلی از معیارهایی که از همسر آینده درنظر دارم، در ایشون پیدا کنم. علاوه بر اینکه همیشه فکر میکردم انسان با اخلاقی هستن
۲٫ ایشون هنوز نتونسته تصمیم جدی خودش بگیره.
۳٫ پاسخ ایشان این بود کهه من ایشون درک نمی کنم و ما با هم خیلی متفاوتیم مثل گربه و کرگردن
۴٫ گفتن مسائلی وجود داره و میشه با تلاش حل کرد و به نتیجه رسید. اما متاسفانه تلاشی هم نکردن.
البته دلیل های دیگری هم برای رفتن داشتن. مثل اینکه در کنار من احساس تنهایی میکردن. از آن جا که ما دنبال دوستی بی نتیجه نیستیم پس بهتره تو زندگی هم نباشیم
سلام خسته نباشی من الان تقریبا با یه آقایی ۹ سال دوست هستیم از اول رابطمون که شروع شد هر روز هر هر مسائل کوچکی ما دعوا داریم سر بیرون رفتن سر بی اهمیتی از طرف ایشون سر داد و بیدلید کردن به هر نحوی ما دعوا داریم ولی انقد وابسته هم هستیم نمیتونم از هم بگذریم یه بار سر بی اهمیتی هاشون و بی توجهی هاشون من واقعا خسته شدم نتونستم تحمل کنم رفتم وارد یه رابطه جدید شدم فقط سر لج بازی که بفهمونم منم آدمم میشه غیر از تو کسی دیگه ام منو دوست داشته باشه ما ۱ سال از هم دور بودیم ولی من اون رابطه که سر لج بازی شروع کردم به ۱ ماهم طول نکشید که کاملا تموم شد ولی منو این آقا ۱ سال از هم دور بودیم منم واقعا نمیتونستم تحمل کنم دوریشو و از طرفی هم برادرم فوت کرد و یه باب ارتباط واسه منو و ایشون دوباره باز شد از اونجایی که خودشم تمایل داشت برگشت وقتیم برگشت فهمیدم که تو این ۱ سال خیلی کثافت کاری داشته بخاطر عشقم بهش همه رو گذشت کردم و رفتیم تو رابطه جدید من تو اون ۱ سال تو دفتر فنی مهندسی کار میکردم که ۹۰ درصد آقا بودن انقد که با اون بودم و تا ۱ سال ترکش های اونا تو رابطمون بود یا اونا تماس داشتن یا خود من همینطور واسه اون آقا از طرف دختر خانم های دیگه ولی همه رو گذاشتیم کنار با کلی دعوا م بزن به بزن و این حرفا تا اینکه گذشت و خیلی باهم خوب شدیم عین اول های ارتباطمون دوباره دلسردی های ایشون شروع شد اصلا به من زنگ نمیزنه پیام نمیده تا دیر وقت هرشب بیرونه وقتیم که میگم اخه نمیشه که هرشب بیرون باشی حرف خودشو میزنه و میشه مگه ارتباطی داره به تو زندگیه شخصیه من ؟ تا اینکه خودش مشتاق شده که بره مشاوره الان بنظرتون با این همه دعوا و اتفاق های بد تو رابطه ما که همه رو نتونستم کامل بگم ما باید چیکار کنیم؟؟ چندین بارم خواستیم ازدواج کنیم ولی نشد اونجوری که خواستیم پیش نرفت
با سلام خدمت شما ذوست عزیز
دقت کنید که رابطه به این میزان طولانی مدت می تواند با خود وابستگی ایجاد کند که هردو طرف حتی اگر بدانند این رابطه سازنده نیس به دلیل ترس از تنهایی و این وابستگی به رابطه ادامه می دهند . در روابط دوستی که مخصوصا برای ازدواج است نیاز است که زمان نیز مدیریت شود تا از آسیب های احتمالی جلوگیری شود .
۱٫ هریک از شما چند سال دارد؟
۲٫ هدف هردوی شما از این رابهط ازدواج می باشد ؟ و چه دلیلی باعث شده است تا این زمان این موضوع عقب افتد؟
۳٫ ایشان در این دوران شما را می زدند؟
۴٫ از نظر اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی، تحصیلی، خانوادگی ایشان را چگونه ارزیابی می کنید و چه میزان از معیارهای شما را برای ازدواج دارند؟
۵٫ خانواده ها از رابطه شما آگاهی دارند؟
۶٫ مشاوره پیش از ازدواج را دریافت کرده اید؟
سلام من ۱۸ سالمه و حدود دو سالیه با یک اقایی در ارتباطم که ۴ سال از من بزرگترن و با هم اشناییه دور خوانوادگی داریم و اعتماد کامل دارم بهش توی این ۲ سال یه وقفه ۷ ماهه تو رابطمون افتاد که از طرف من بود و من به شکل خیلی بدو غیر منتظره ای این اقارو ول کردم و رفتم و وقتی دوباره این رابطه شکل گرفت متوجه یه سری تغییرات منفی و کاملا مشهود تو رفتاراش شدم مثلا سعی میکنه بگه اعتقاداتش تغییر کرده ،سیگار میکشه و جوری وانمود میکنه که انگار خیلی فکر بازی داره و خیلی روشنفکره و بدتر از همه اینکه دمدمی مزاج و درونگراست مثلا وقتی از چیزی ناراحته رفتاراش سرد میشه ازشم سوال میکنم چیزی شده با قاطعیت میگه نه ،هردومون همدیگرو دوست داریم و رابطمونم دوست داریم اما این مطالبی که گفتم خیلی منو اذیت میکنه وبغضی وقتا دلم میخواد فقط بذارم برم نمیدونم چجوری میتونم کاری کنم دوباره به همون ادم قبلی تبدیل بشه.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دوست عزیز دقت کنید که شما نمی توانید سبک شخصیتی فردی را تغییر بدهید و اگر به این امید به این رابطه ادامه می دهید بهتر است دقت بیشتری کنید .
۱٫ هدف هریک از شما از این رابطه چیست؟
۲٫ در مورد این دیدگاهای جدید با ایشان صحبت کرده اید؟
۳٫ واکنش ایشان به این تغییرات و صحبت های شما چیست؟
۴٫ منظور شما از روشنفکری چه افکاری می باشد؟
۵٫ میزان تحصیلات ایشان چه مقطعی می باشد؟
۶٫ خانواده ها از روابط شما اطلاع دارند؟