من مدت تقریبا ۲سال و ۹ماه پیش با دختری ازدواج کردم که چیزهای ابتدایی در موردش میدانستم و ورزشکار حرفه ای و فایتر قوی است و جسماً و قدرت بازوش خیلی بالاس و راحت میتواند با یک دست مرا در هر کاری شکست بدهد و با یک دست هم میتواند تو هوا بالای سرش نگه ام دارد و یکبار هم که من رو با یک دست بلند کرده عکسی از خودمون گرفتیم که اونجا فهمیدم هیکل من‌ در برابرش جوجه یکروزه هستم و اوایل میترسیدم روزی از او کتک بخورم ولی بل مشاورمه و کمک شما مشکل ترسم برطرف شد فقط خانمم در همخوابی و سکس آتیش وار است و هم روز حداقل یکبار و هم شب باید بااو میخابیدم وگاهی روزی تا ۵و۶بار هم میرسید ولی از شب اول که بدن واقعیش دیدم شک داشتم بتوانم راضیش کنم که ماه دوم اوایل ملاعبه قبل سکس رو راست به او گفتم خانمم من میدانم سایزم راضیت نمیکنه و تاحالا نتوانستم ارضات کنم( ماه دوم زندگی باهم ) و تاحالا هم باکمک خودش ۵بار ارضا شد ولی آن زمان میگفت اشتباه میکنم و راضیه از اندازه و سایزم ولی از ماه دهم زندگیمون کم کم زودانزال شدم و رسید تا جایی که موقع دخول انزال میکرد و تا ۲هفته بعد دیگه اصلا نغوظم از بین رفت والان دیگر مثل او شدم و احساسی نسبت به او ندارم بدبخت هم هرکاری میکند که اگر مرد دیگه ای بود چندین دست کار میکرد با کارهای او ولی من حتا اندازه۳سانت کوتاهتر شده و لاغریش انگار دم موش شد و میترسم که روزی از من بعلت ناتوانی جدا شود
اما از تقریبا ده سال پیش روزی که به کمپ ترک اعتیاد عمویم رفتم(چون منم مصرف میکردم ولی الان پاکم)دیدم پسری قدبلند و زیبا و جذاب به آمار اضاف شدا و همی ک رفتم طرفش مثل اینکه سالهاس مرا میشناسد با من گرم گرفت و اخلاق و زیباییش باعث شد من هم جدبش بشوم و اگر چیزی از داخل یا بیرون میخاست برایش انجام میدادم ولی در هفته دوم یه روز که فقط من و یک خدمتگزار بودیم وبقیه بیرون برای آوردن کسی رفتن از من خواست که فراریش بدم من هم قبول کردم ولی فرصت پیش نیامد و عمویم با بقیه خدمتگزارها زودبرگشتن، ولی ربع ساعت بعد برگشت داخل دفتر صدایم کرد و گفت میخاسی حسن فراری بدی منم انکار کردم که حسن را صدا کرد و بش گفت من جریان اعتراف کردم وهرچه اشاره کردم او متوجه نشد و گفت آره من ازش خواستم که دوتامون اسراییلی بست وبعد۱۰دقیقه بازم کرد ولی حسن را با لوله سبز و لخت کتک زد که همه کمرش خط خطی آبی وسبز شد.
ولی حسن ک هیکل کشیده و قوی داشت آخ نگفت و بتا ۲روز بعد که حمام رفت شیطونه گفت برو بدنش لخت ببین و خودم دیدم که دم حمام ایستاده و حسن داشت خشک میکرد وقتی صداش کرد و برگشت چیزی دیدم ک تو کل عمرم ندیده بودم آلتش بدرقم بزرگ و کلفت بود یعنی قبل وضو ۳۰تا۴۰سانت بلندی داشت و تا همین لحطه فراموش نکردم بار اولی ک دیدمش ولی عکس والعمل عادی نشان دادم و همان روز باز من و حسن ک نصف دوره را میگذراندشدیم پایه،تاوقتی دوره اش تمام شد و بیرون او را دیدم و حقیقت در مورد بزرگی آلتش و سوالای حشری کننده ازش پرسیدم و آخر گفتم میشه ی بار دیگه نشانم بدهی گفت کجا گفتم بیابان جاده پایین و سوار ماشین تا وسط بیابان رفتیم و آن وقت او راحت کمربند و زیپش باز کرد و درش آورد منم در دستم گرفتم وبدون حرف با دهان وارد رابطه اش شدم و او فقط آخ کوچکی میگفت با موهام بازی میکرد و یک ساعت بعد باسرعت بیرون کشیدش و بافشار آبش را تا ۷متر پرت کرد و حسن ک ارصا شده شروع ب لب گرفتن از من کرد و من هم مثل زنها اعشوه میکردم ولی وقتی پرسید بزارمش داخل میدانستم جرم میدهد وت از بازویم کلفتر بود مخالفت کردم ک حسن خواست سرش را به مرکز بمالد و من قبول کردم که بلندم کرد و گفت بچسب به من و او هم با سرآلتش درست دم پشتم را میمالید و من ک الان راست کردم خیلی لذت میبردم و او هم تلمبه ای بالا پایین میوردمو همون موقع با فشار یکباره تا نصفش را داخل کرداولش از دردم جیغ کشیدم و میخاسم خلاص بشم که زورم ب حسن نمیرسید و اوهم سریع تلمبه میزدو من دردم رافراموش میکردم و لذت میبردم تا اینکه لحظاتی سریع زد و آخر ایستاد که حس کردم دادن عجب لذتی دارد و بعد آن روز حسن هروقت راست میکرد ترتیبم را میداد و من هم دوست داشتم و این ابتدای مفعول شدنم شد و زمانی ک خانواده حسن ب شهر دیگری رفتو کسی را نمیشناختم ک شجاع و مرد کاملی باشداما بعدها رضا را پیدا کردم و بعدرضا علی د شدم مفعول خصوصی فقط سن ۱۷تا۲۱ و سایز دزشت و قدرت بالا ها را انتخاب میکردم وتا الان ۶نفر شوهرداشتم اما هیچ‌کسی حسن نشد