بیکاری و افسردگی
سلام با عرض خسته نباشید به همه
امیر هستم 22 ساله موضوعی که میخوام مطرح کنم درباره زندگی خسته کننده خودمه من تو یه خانواده فقیر به دنیا اومدم که همه این فقیر بودن به خاطر پدرمه و بی عرضه بودنش تو عرصه کار هست چون تو زمانی که باید دنبال کار میبود رفته دنبال تفریح و الان ما داریم زجر کارای اونو میکشیم من 4 سال پیش با خانواده اومدم مسکن مهر و بهترین سالهای جوونیمو که میشه دوره دانشگاه تو اینجا گذروندم مسکن مهر اینجا از شهر دوره و رفت و امد خیلی سخته جوری که اگه بری بیرون شب یا باید با
بابام بیام خونه یا آژانس بگیرم الان دانشگاهم تموم شده هرچند به خاطر بی پولی ضربه های روحی بدی بهم زد و خب حداقل یه جایی سرگرم بودم ولی الان از بس تو خونه ام دارم دیوونه میشم نه به خاطر جای خونموم میشه خودمو جایی درگیر کار کنم چون به خاطر رفت و امد و همینظور هزینه رفتو امد و جرو بحث به خاطر جای خونمون کار کردنو برام غیر ممکن کرده و از طرفیم پول ندارم و کسیم نیست که بهم بده یعنی واقعا نمیشه به بابام امیدوار بشم چون چندرغاز میذاره وسط دستت و واقعا باهاش نمیشه حتی چیزی خورد چون تو فقط کرا تاکسی میشه در حال حاظر من خونه نشین شدم نه پول دارم نه میتونم برم سر کار حتی تمیتوتم برم باشگاه که بتونم خودمو سرگرم کنم چون نه پول هست نه میشه مثل ادم بریو بیایی خلاصه دارم روانی میشم شما میگید چیکار کنم تا به حالت عادی برگردم؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
شرایط اقتصادی می تواند بر تصمیم گیری افراد برای زندگی نقش داشته باشد اما نیاز است به این موضوع نیز دقت کنید که به نظر می رسد با توضیحات شما پدرتان از نظر مالی توان حمایت بیشتر از این مقدار را ندارند و با توجه به سن شما و اینکه نسبت به شرایط نیز بینش دارید نیاز است که خودتان در این مسیر برای بهبود نسبی شرایط و رسیدن به هدف هایتان گام بردراید؟
۱٫ در زمان فعلی پدرتان توان پرداخت هزیته بیشتر را به شما دارند؟
۲٫ در مکانی که زندگی می کنید امکان کارهای متفرقه که بتواند از نظر مالی به شما کمک شود وجود دارد؟
۳٫ می توانید کار با حقوق مناسب در مرکزشهر پیدا کنید و از خوابگاه استفاده کنید؟
۴٫ رابطه شما با اعضای خانواده و دوستانتان چگونه می باشد؟