سلام من آقا 33 ساله با مدرک تحصیلی دکتری،6 سال ازدواج کردم بدون فرزند دارای امکانات خوب زندکی مانند خودرو و منزل شخصی و شغل مناسب، متاسفانه با همسرم بسیار مشکل دارم. ایشان 32ساله و متاسفانه مادر خود را در 11 سال پیش و پدر خود را اخیرا از دست داده اند. رشته تحصیلی ما با هم متفاوت است، بنده با ایشان در دوران دانشگاه آشنا شدم، حدود 2 سال نامزد بودیم (در دوران سربازی بنده) بعد آن ازدواج کردیم که اوایل خوب بد.وضع مالی خانواده همسرم چه خواهر و برادر و تقوتم از سطح زندگی من پائین تر است. همسر بسیار پرخاشگر و سریع عصبانی می شود، بسیار زود قضاوت می کند مثلا اگر برنامه سفری با هم داشته باشیم می گوید چون ما فردا احتمال دارد که به سفر نرویم شزوع به استفاده از الفاظ رکیک می کند و هر چه صحبت می کنم هموز فزدا نشده مامی رویم جنجالی به پا می کند که با الفاظ رکیک شروع و من هم مثل ایشان پاسخ می دهم و در نهایت به ندرت ممکن است به درگیری فیزیکی بکشد، این جریان من را بسیار ناراحت می کند که اغلب با عذر خواهی بنده همراه است اما همین عذر خواهی من باعث ایجاد نقطه ضعفی در من می شود که ایشان شروع به گرو کشی می کند مثلا اگر می خواهی منزل پدرت برویم باید فلان کار را انجام دهی . تحمل شرایط برایم سخت شده، از طرفی هموز کمی علاقه وجود دارد؛ تگر جدا شویم ایشان بسیار تنها می شود اگر جدا نشویم به دلیل رفتار های ایشان بسیار مکدر هستم و ترس از اینکه به دلیل هدم رفت و آمد خانواده ام درگیر شومد بسیار زیاد است. چ.ن ایشان انتخاب خودم بود و خانواده ام مخالف بودند تا به حال به خانواده ام چیزی نگفته ام. همسزم بدون اجازه من تماس طلا و سرویس خود که بالغ 50 الی 60 میلیون بوده را به گفته خودش فروخته و در جهت خانوتده اش صرف کرده. از فرزند دار شدن با این شرایط بسیا میترسم. خانواده من و خود من زندگی متوسطی داریم که همه در هر شرایط پشت هم هستیم اما ذفتار همسزم فاصله زیادی بین ما ایجاد می کنه مثلا همسرم به منزل پدر سر نمی زنه و اگر من خودم این کار را انجامم دهم دعوا و جر و بخث شدیدی بین ما در می گیره که البتع برای من مهم نیست و من کار خودم را می کنم.توهین به خانواده ها مون شده نقل و نبات منزل ما که البته شروغ بی دلیلش با ایشونه که من اعتراض می کنم که اینطور حرف نزن و ایشان گوش به حرف من نمی دهد که من هم با ایشان تقابل می کنم. لازم به ذکر است رمانی که ایشان با خانوتده ام مواجه می شود بسیار متین و با شخصیت که حتی من را به جان خطاب می کنه اما به محض خروج از جم بعد از نیم ساعت مجدد به همان منوال گذشته بر می گردد. لطفا راهنمایی بفرمائید