سلام دکتر . خسته نباشید

من  ۱۹ سالمه و حدود ۶ ماهه نامزد کردم . 

نامزدم مردی مهربون کاری و خوبه و خیلی دوسش دارم . اونم منو خیلی دوست داره و هوامو خیلی داشت

ما قبل از ازدواج هیچ اشنایی نداشتیم و طی چند جلسه که با هم حرف زدیم تونستیم شخصیت همو بفهمیم و تصمیم گرفتیم ازدواج کنیم

شوهرم یه چیزی  که تو اون جلسات میگفت و تاکید میکرد این بود که دوست نداشت من قبل از ازدواجم رابطه ای داشته باشم و میگفت خط قرمزه اونه و اگه رابطه ای با کسی داشتم بهش بگم

من اون موقع از دو نفر کمک خواستم تا راهنماییم کنن چطور بهش بگم 

ولی اونا که داداش و عمم بودن بهم گفتن بهش چیزی نگم . بعدش عقد کردیم 

از اونجایی که ما تو یه شهره کوچیک زندگی میکنیم بعد از ازدواجم خیلیا به نامزدم میگفتن که من با کسی بودم . اون هم خیلی وقتا ازم میپرسید ولی من انکار میکردم چون بعضی وقتا  میگفت اگه بفهمم طلاقت میدم و بعضی  وقتای دیگه میگفت بگو.. خودت بگی بهتره من نمیخوام از بقیه بشنوم 

ولی من چون میترسیدم از طلاق و الان طلاق اطرافم زیاده نمیگفتم 

با تودم میگفتم هر روز که بیشتر باهاش زندگی کنم بهتره

الان اون طرف که من فقط باهاش چت کردمو تلفنی حرف میزدم و کلا یدونه عکس براش فرسادم و همش از روی بچگی و نفهمیم بود همه چیو به شوهرم گفته و حتی به دروغ بهش گفته که بمن دست زده 

شوهرم میگه دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنمو تصمیم به طلاق گرفته 

واقعا کلافم 

نامزم خیلی منو دوست داره اولم که بهش گفته بودن  انقد حالش بد بود بردمش دکتر . دکتر گفت فشار عصبی شدید بهش وارد شده و حالش اصلا خوب نبود . حتی یهو قلبش خیلی اروم میزد و دیگه نمیتونست کاری کنه و مثله مرده ها بی تحرک شد حتی یبار

اون  دانشجوعه و پوله زیادی نداره ولی بخاطر اینکه گوشیه منو عوض کنه گوشیشو فروخت و یه گوشیه خوب برام گرفت . 

از رفتاراش قشنگ میشه فهمید خیلی دوسم داره 

ولی بهم گفت دیگه نمیتونه با من زندگی کنه چون بهم اعتماد نداره . راستش نمیدونم چیکار کنم 

میگه تصمیممو گرفتم و قبول نمیکنه مشاوره بیاد باهام

من نمیخوام از دستش بدم چون واقعا نمیتونم بدونه اون زندگی کنم

من حتی بخاطر اینکه اون نگرانه من بود که یه شهره دیگم و نمیتونست درس بخونه دانشگاهمم ول کردم  و تمامه فکرم پیشه اونه . نمیدونم چیکار کنم واقعا..
امیدارم راهنماییم کنید