بی تفاوتی شوهر
باشوهرم دوست بودیم وبزورخانواده هامونوراضی ب ازدواج کردیم شوهرم تک بچست وپدرشم فوت شده دخالت هاواظهارنظرهای مادرش وبیتفاوتی شوهرم باعث میظه هرلحظه احساس تنهابودن بیشتری بکنم،باازدواجم خودموخیلی ازخانوادم دورکردم چون اوناب هیچ وجه راضی نبودن حتی الانم اگه بخام جداشم خوشحال میشن،فک میکردم وقتی باهم ازدواج کنیم خوشبخت میشیم ولی الان تمام رندگی شوهرم اول درمادرش خلاصه میشه وبعدشایدمن اگه نظرمن بامامانش مخالف باشه نظراون ارجعه بسلیقه مامانش میپوشه بامامانش برنامه هاشوهماهنگ میکنه ومامانش هم ب همچیزه ماکاردارداره وتوکوچکترین مسائل ن تنهااظهارنظرمیکنه بلکه چون خودشوصاحب نظروعقل کل میدونه بایدبحرفش عمل کیم وگرنه بهش برمیخوره.بقدری پرروووقیحه ک هرحرفی میزنه بی آبرویی میکنه بدوبیراه میگه وبراحتی باتیکه ومتلک من وخوردمیکنه من بخاطرشوهرم جوابشونمیدم سکوت میکنم ولی اون ادامه میده بجایی ک من فقط دست وپام میلرزه وقتی هم ازفشارزیاداشکم میادمیگه اشک تمساحه توجه نکن خلاصه ک اینقدتواین دوسال ک ماعقدکردیم اتفاقهای بدوشرایط نامناسب داشتم ک بندرت شایدپیش اومده باشه ک احساس کنم ازازدواجم پشیمون نیستم مخصوصن وقتی میبینم شوهرم پشتم نیس وکاملاتنهام وقتی ک هیچ تکیه گاهی ندارم یاب طلاق فک میکنم یاب اینکه پایان بدم ب زندگی ک توش هیچ چیزی برام وجودنداره…خسته شدم بنظرتون چیکارمیتونم بکنم؟
سلام عزیزم
در یک فرصت مناسب ک شوهرت اشتیاق و حوصله لازم برای شنیدن حرفات رو داشته باشه ودر کمال ادب و صمیمیت،همه درد دلهایی رو ک اینجا نوشتی با ایشون در میان بذار.
باید توجه داشته باشی ک طوری حرف نزنی ک شوهرت تصور کنه داری ب مادرش توهین میکنی یا غیبتشو میکنی.
مطمئن باش جواب میده.
عزیزم مرسی ازاینکه جواب دادی
ماهمیشه باهم صحبت میکحیم واون گوش میده ولی هیچوقت ن حق وبمن میده ون جوری رفتارمیکنه ک حداقل احساس کنم متوجه منظورم میشه ودرک میکنه
خواهش میکنم.
عزیزم متأسفانه ظاهرا مادر شوهرتون نفوذ زیادی بر روی شوهرتون دارن ب همین دلیل شوهرتون قادر نیستن در مقابل بی حرمتی های مادرشون عکس العمل مناسبی داشته باشن.
ولی این دلیل نمیشه ک شما نا امید بشید و برای زندگیتون ک برای بدست آوردنش زحمات فراوانی کشیدید و حرفای زیادی شنیدید،تلاش نکنید.
مرتب با همسرتون صحبت کنید و سعی کنید متقاعدش کنید.باید متوجه بشه ک رفتار مادرش درست نیست.در قدم بعدی در مورد نحوه برخورد با مادرشون صحبت کنید.
شوهر بی تفاوت
دوست عزیز اول باید مشخص کنید میخوایت چیکار کنید ؟
اگر قصد جدایی دارید مسیرش مشخصه .
اگر قصد ادامه دارید باید بدونید شوهر شما تحت تاثیر مادرش قرار داره .
و برای ادامه دادن باید محبت شما بیشتر به سمت مادرش باشه .
اگر بتونید از این طریق اعتماد مادرشوهرتون رو بدست بیارید .
مسلما بطور غیر مستقیم هم روی شوهرتون تسلط پیدا کردید .
و این مسیر سخت هست ولی میتونید انجامش بدید.
ولی بدونید هیچ کسی مثل خودتون نمیتونه زندگیشو آنالیز کنه.
و بدونه در چه مرحله ای هست ؟
آیا اصلاح پذیره یا خیر ؟ و …
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸