سلام خسته نباشید.
خیلی ممنون که ما رو از راهنمایی هاتون بهره مند میکنید.
بنده ۲۰ ساله هستم و دانشجو
حدودا ۲سالی میشه که عاشق و وابسته دختر همسایه مان شده ام
و از همان ابتدا درگیری های ذهنی با خودم داشتم در مورد اینده و ترس از اینکه مثلا نکنه اون یکی دیگه رو دوست داشته باشه و یا نکنه اون دختر سالمی نباشه و به دلیل اطلاعات کمی که ازش داشتم همیشه با خودم درموردش فکر میکردم و کلنجار میرفتم و درعین حال عاشقش بودم و زندگی روبدون اون نمیتونستم تصور کنم و بعد از حل کردن این مشکلات با خودم.حساسیتم در مورد نوع رفتارش زیاد شد و همیشه فکر میکنم اون میخواد خودشو ازم دور کنه و با اینکه با رفتارم منظورم رو بهش رسوندم و متوجه شده دوسش دارم نگاه های سرد داره و
همین سرد و گرم شدن ها و مشکلات زیاد فکری من رو بی تفاوت کرد توی این زمینه و یجورایی برام مهم نیست ولی ته دلم بازم دوسش دارم و میخوامش.لطفا راهنمایی کنید که چطور میتونم از این مخمصه خارج بشم و دوباره بدون ناراحتی عاشق باشم