بی حسی و بی تفاوتی عاشق
سلام خسته نباشید.
خیلی ممنون که ما رو از راهنمایی هاتون بهره مند میکنید.
بنده ۲۰ ساله هستم و دانشجو
حدودا ۲سالی میشه که عاشق و وابسته دختر همسایه مان شده ام
و از همان ابتدا درگیری های ذهنی با خودم داشتم در مورد اینده و ترس از اینکه مثلا نکنه اون یکی دیگه رو دوست داشته باشه و یا نکنه اون دختر سالمی نباشه و به دلیل اطلاعات کمی که ازش داشتم همیشه با خودم درموردش فکر میکردم و کلنجار میرفتم و درعین حال عاشقش بودم و زندگی روبدون اون نمیتونستم تصور کنم و بعد از حل کردن این مشکلات با خودم.حساسیتم در مورد نوع رفتارش زیاد شد و همیشه فکر میکنم اون میخواد خودشو ازم دور کنه و با اینکه با رفتارم منظورم رو بهش رسوندم و متوجه شده دوسش دارم نگاه های سرد داره و
همین سرد و گرم شدن ها و مشکلات زیاد فکری من رو بی تفاوت کرد توی این زمینه و یجورایی برام مهم نیست ولی ته دلم بازم دوسش دارم و میخوامش.لطفا راهنمایی کنید که چطور میتونم از این مخمصه خارج بشم و دوباره بدون ناراحتی عاشق باشم
اینم اضافه میکنم که اون دختر ۱۶ سالشه
با سلام خدمت شما دوست گرامی
دوست عزیز احساسات شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
اما خواسته تان را خیلی مبهم مطرح کرده اید.
ظاهرا شما به فردی در سن نوجوانی علاقه مند شدید و مدام به ایشان فکر می کنید آن هم به مدت دوسال و هیچ ارتباطی هم با ایشان برقرار نکرده اید و همه چیز در حد خیال پردازی هایی درباره ایشان بوده است که علوم هم نیست تا چه اندازه با واقعیت ایشان مرتبط و نزدیک است و از روی نگاه برداشت کرده اید که او هم به شما علاقه مند بوده است اما اکنون این علاقه را از دست داده است و اکنون می خواهید دوباره فکر کنید که ایشان هم به شما علاقه دارند تا فانتزی های شما درباره ایشان ادامه پیدا کند.
اگر این طو است بهتر است بدانید این موضوع عادی نیست و این موضوعی هم که شما از آن با عنوان عشق یاد کردید بیشتر شبیه نشانه های یک نوع وسواس فکری است که بهتر است حتما برای انجام بررسی های بیشتر و اریابی های دقیق تر در این زمینه از طریق مراجعه حضوری و یا غیر حضوری به یک روانشناس بالینی کمک حرفه ای و تخصصی دریافت نمایید.
چرا که اول باید تکلیفتان را با خودتان و این رابطه خیالی طولانی مدت مشخص کنید که قرار است چه کمکی به شما بکند و چه نقشی در زندگی تان داشته باشد و اگر جدی بوده چرا به رابطه واقعی تبدیل نشده و اگر موانع جدی بر سر راه تان در مسیر تحقق نیازها و خواسته هایتان دارید که تا دو سال شما را بدون انجام اقدام موثر نگه داشته است و اکنون هم خواسته تان همین است که دوباره بتوانید فقط دردل خودتان ایشان را بدون به قول خودتان ناراحتی دوست داشته باشید، حتما باید به آن ها بیشتر بپردازید تا بتوانید به خودتان کمک کنید که در مسیر تحقق خواسته ها و اهدافتان اقدامات موثری انجام دهید و بتوانید ارتباطات واقعی داشته باشید نه خیالی.
سلام خیلی ممنون لطف کردین
من اون رو برای ازدواج میخوام و دلیل اینکه تا الان به رابطه واقعی تبدیل نشده:
۱ اینجور رابطه ها در روستا خیلی مشکل هستند و جلوه زشتی دارند
۲ سن پایین خودم و او
همینطور که گفتم این وسواس های فکری خیلی به زندگی و درسم لطمه میزنند و منم سعی دارم که سال اینده یا بیشتر این را با خانواده ام برای اقدام کردن درمیان بزام .
به نظر شما توی این یک سال چطور میتونم بدون وسواس و با ارامش دوستش داشته باشم(سوال اصلی من)
با سلام مجدد خدمت شما
دوست عزیز دوست داشتنی پایدار است که بر اساس شناخت دو سویه شکل گرفته باشد.
آن چه اکنون در شما وجود دارد بیشتر ک احساس جذابیت اولیه است که شما را به طرف اقدام برای آشنایی بیشتر و شناخت ایشان سوق می دهد، فقط در همین حد و نه بیشتر.
شما هم بهتر است بیش از این به این گونه احساسات بها ندهید چرا که در این صورت ممکن است با ناکامی و آسیب زیادی روبرو شوید.
چگونه می شود فردی را برای ازدواج و تشکیل زندگی مشترک به صورت قطعی انتخاب کرد وقتی هنوز شناخت کافی در این زمینه به وجود نیامده است.
البته بحث فرهنگ و آداب مرسوم در مناطق مختلف هم موضوع بسیار مهمی است.
اما اصرار شما برای دوست داشتن ایشان و پایدار ماندن این احساس کمی مبهم است.
ظاهرا موضوع از این قرار است که شما فردی را دیده اید که از او خوشتان آمده است و فکر گکرده اید که می تواند فرد مناسبی برای ازدواج باشد، اما با توجه به فراهم نبودن شرایط و امکانات فعلا دست نگه داشته اید تا زمانی که آمادگی لازم و شرایط کافی برای چنین اقدامی با توجه به عرف محل زندگی خودتان فراهم شود.
تا اینجای موضوع کاملا واضح است و عملکرد موثر و منطقی هم همین است.
اما حالا شاید تا سال دیگر فکر کنید مانند قبل به ایشان کشش ندارید و یا در محل دیگری مانند محل کار یا دانشگاه با فرد دیگری آشنا شدید و مسیر و هدفتان تغییر کرد و یا هر اتفاق دیگری که تا یک سال بعدی که شما برنامه ریزی کرده اید به هر حال ممکن است رخ دهد.
حالا سوال اصلی که در اینجا مطرح است این است که اگر این گونه شود چه ایرادی دارد و یا به عبارت دیگر این اصرار بر پایدار ماندن احساسات و هیجانات شما نسبت به ایشان چه دلیل خاصی می تواند داشته باشد.
به نظر می رسد شما کلا افکار وسواس گونه ای دارید که بهتر است صرف نظر از محتوای آن ، که اکنون این دختر است، به فکر دریافت کمک حرفه ای و تخصصی برای کمک به خودتان در این زمینه باشید تا انرژی روانی و زمان شما در این مسیر به هدر نرود.
بنابراین به شما توصیه می شود حتما جهت انجام بررسی های بیشتر و ارزیابی های تکمیلی به یک روانشناس بالینی به صورت حضوری یا غیر حضوری مراجعه کنید تا بتوانید مداخلات تخصصی را در این زمینه دریافت کنید تا بدانید چگونه با مدیریت درست این گونه افکار بتوانید در مسیر خواسته ها و اهدافی که در زندگی تان دارید اقدامات موثرتری انجام دهید.