باسلام و خسته نباشيد. بنده پسري ٢٢ ساله هستم دانشجوي دندانپزشكي دانشگاه دولتي.همزمان با درسم كار هم ميكنم و ميانگين ٣-٢/٥ماهانه درامد دارم. ساكن تهران هستم و حدود ٣-٤ ماهه ك با دختري همسن در ارتباطم كه بسيار مهربان، زيبا، صاف و ساده و واقعا عاشق … هستند. ايراد مهمي كه دارند، وابستگي شديدشون به منه كه باعث شده بخاطر حساسيت زيادشون، دعواهاي زيادي داشته باشيم و توي دعواها هم متاسفانه گاهي نميتونن خشمشونو كنترل كنن.بحث جدايي هم ك ميشه همش ميگه خودمو ميكشم بدون تو. از طرفي ايشون بشدت مايل برازدواج بامن هستن و هربار ك من بحث رو عوض ميكنم، ناراحت ميشن. مادرم ميگن اولا سطح رشته ها به هم نميخوره(ايشون دانشجوي ميكروبيولوژي ازاد هستن) و سطح درامدي هم همينطور و اينكه شغل براي كار ايشون خوب پيدا نميشه و ثانيا مادرم معتقدن كه اينكه اون دختر شهرستاني هستن(ساكن شهرستاني در قزوين) و از اين نظر فرهنگ ها و ساير موارد مرتبط هم ب هم نمياد. مادرم ميگن خودتو و همه خصلتاي خوبتو دست بالاتر بگير و با هم سطح خودت ازدواج كن. سوال من اينه كه بايد چيكار كنم؟ من در ذهنم بود ك شايد ٢-٣ سال ديگه ك وضع ماليم بهترم شد اگر همه چيز مناسب بود، خواستگاري كنم اما با صحبتاي مادرم بسيار دودل شدم. چه معيارهايي رو بيشتر بايد زوم كنم؟ ضمنا من هم ايشون رو دوست دارم و ما ٢-٣ بارهم رابطه جنسي(البته بدون دخول)باهم داشتيم.ممنون از وقت گذاشتن و دقت نظرتون.