8
ترس از آینده
مجردم و ستم داره بالا میره و یک مشکل اساسی دارم و اونم اینه که از آینده میترسم و اصلا نمیتونم درمورد آینده ام فکر کنم و با اینکه 9 سال است شاغلم اما هیچ پس اندازی ندارم و برای آینده ام کاری نکرده ام .دوست ندارم به آینده ام فکر کنم.خودم رو دوست ندارم و از خودم متنفرم و بیشتر اوقات غمگینم و همش دوست دارم آهنگ های غمگین گوش کنم .از ازدواج کردن میترسم و اصلا دوست ندارم ازدواج کنم…. فکر میکنم اساسی دیونه شدم درسته ؟
خب پس در یک کلام از زندگی متنفر شدید !!! دوست عزیز این افسردگی نشون دهنده این واقعیت هست که شما زمانی رو در گذشته جا گذاشتید و به همین خاطره که نمیتونید فراموشش کنید ولی دوست عزیز موندن در گذشته کاری رو برای شما درست نمیکنه چون هر روز شما باید حسرت روز گذشته رو بخورید ….
حقيقت اين شما به گذشته و كارهاي كه در گذشته بايد ميكرديد و نكرديد آزارتون ميده ميترسيد در آينده هم نتونيد اونا را انجام بديد يه چيزو بايد ياد بگيري زندگي ماشيني نيست كه بخواهي ترمز بگيري وايستي دنده عقب بگيري بري عقب زندگي فقط به سمت جلو حركت ميكنه و شما هم فقط به آينده فكر كنيد به كارهاي و چيز هاي كه مي تونيد انجام بديد فكر كنيد سعي كنيد بيشتر بيخيال بگيريد به جاي اهنگ غمگين آهنگ هاي شاد گوش بديد بيشتر سعي كنيد تو جمع باشيد تا فكرتون با گذشته درگير نباشه يا كارهاي ديگه مثل ورزش كردن بيرون رفتن اگه خودتون سرگرم كنيد مي تونيد از اين مشكل كه گريبان شما رو گرفته رها بشيد
سلام ۴ماهه عقد کردم قبلا با ی آقایق در حد تلفنی حرف زدم عکس خودمم فرستادم آدرس خونمونم داره الان من میترسم دوباره تو زندگیم پیداش بشه و شوهرم متوجه بشه خیلی از آینده م میترسم اگه شوهرم متوجه بشه صد درصد طلاقم میده اینم بگم عاشق شوهرمم شما بگین چکار کنم لطفا راهنماییم کنید دارم افسرده میشم….
دوست عزیز فعلا” که اتفاقی نیفتاده پس نگران نباشید ولی میتونید هک شدن گوشی و لو رفتن عکس خودتون رو اینطوری توجیح کنید
پس نگران نباشید و اگر مشکلی پیش اومد طبق روش چینی ها از حاشا کردن این موضوع استفاده کنید
چون چاره ای بجز اینکار ندارید
آخه میترسم پیامامو داشته باشه شماره ی خواهرمم داره دیروز ک داشتم میرفتم خونه شوهرم اینا یه ماشین از جفتمون رد شد واسمون بوق زد سلام کرد شبیه خودش بود از دیروز تا الان همش تو فکرم با شوهرمم نتونستم خوب رفتار کنم همش میگفت چته ….
سلام خواهرم
شما چند راه داری
اول اینکه خودتونو به بیخیالی بزنین که به خدا توکل کنین که چیزی نمیشه
دوم اینکه اگه همسرتون فردی منطقی هست واقعیتو بگین که درک کنه تا مشکل برطرف بشه
سوم اینکه اگه نمیتونین بهش بگین قضیه رو اگه واقعا به وجود اومد میتونین بگین که خواستگار خواهرتون بوده اگه مجرده که بعد از شما خوشش اومده یا همون قضیه هک که بهترینه و هک که بشه میتونن شماره و عکس تو گوشی رو بردارن پس همون میشه
جز اینا فکری به نظرم نمیرسه
ایشالا که خوشبخت بشین و هیچ مشکلی براتون پیش نیاد
و من الله التوفیق
سلام علیکم بر سوال کننده
خواهرم ترس شما از چیه ؟ از این همه اتفاقات شکست ها و غیره؟؟؟
تا کی میخوایین مجرد باشین؟تا کی اهنگ؟تا کی افسردگی؟تا کی تنهایی؟؟؟شمام دل داری بعضی جا ها باید با احساس تصمیم گرفت بعضی جاها با عقل و خیلی جاها با هم اول عقل بعد احساس و یا اول احساس بعد عقل
شمام اول از نظر روحی روانی عاطفی خودتونو نگاه کنین معلومه درست نیستین دارین به خودتون ظلم میکنین پس یکم به فکر باشین که کسی کنارتون باشه چقدر فرق دارین شادین خوشحالین غم ندارین
ازدواج و انتخاب همسر مثل هندوانه سر بسته هست کسی نمیدونه طرفش چطوریه
شما حتما باید ازدواج کنین اینجوری که باشین همیشه افسرده خواهید بود.توکل بر خدا کنین و هیچ نگرانی به دلتون راه ندین که خدا خودش همه مشکلات رو از سر راهتون بر میداره
وقتی ازدواج کنین همه مشکلات همه چی نصف میشه پس نه ترسی داشته باشین نه هیچی
امیدوارم خوشبخت بشین
یاعلی
سلام من قبلا با آدمهای زیادی دوست بودم باهاشون بیرون میرفتم ولی خدا رو شکر هیچوقت اجازه ندادم بهم نزدیک بشن و رابطه جنسی داشته باشم الان دو سالی هست که با هیچکس هیچ رابطه ای ندارم امسال نامزد کردم می ترسم از اینکه یکی از اون آدمایی که باهاشون بودم وارد زندگیم بشن به قصد اذیت.و نامزدم متوجه بشه بخاطر این موضوع دلم نمیخواد بعد ازدواج تو شهرمون بمونم که یه وقت یه جایی اون ادما منو ببینن یا همسرم رو بشناسن. چیکار کنم؟