ترس از فردا
سلام
نميدونم بايد مشکلمو از کجا و چطوری شروع کنم ..
25 سالمه و خودم احساس ميکنم که واقع مشکل روانی دارم
داستان از اونجاعی شروع ميشه که تو دوران راهنمايی ، پدر و مادر من از هم جدا شدن
پيش مادرم زندگی میکردم و با پدرم تلفنی صحبت ميکردم و هميشه از اين مسعله درد ميکشيدم و گريه ميکردم
بعد از 1 سال مادر من از کار خودش پشيمون شد و تصميم گرفت تا با پدر من دوباره زندگی کنه
اما کابوس زندگی من دقيقاً از اين دوره از زندگی من شروع شد …
از همون زمان کودکی محل زندگی ما ونک بود تا اين که مادر من طلاق گرفت و بعد از 1 سال بخاطر اشتباهات پشت سر هم مجبور شد خانه ونک رو اجاره بده
و اينگونه شد که که من بعد از 13 – 14 سال زندگی در ونک مجبور شدم در يک چشم به هم زدن روانه محله يافت آباد (پايین شهر) بشم
دوره دبيرستان و 2 سال بعد از اون رو يافت آباد سپری کردم
تو اين 5 سال من از نظر روانی داغون شدم
پويای شاد قصه ی ما شد يه آدم افسورده , عصبی , ترسو , بی حوصله , تنها
اگه بخوام بگم تو اين 5 سال چی به من گذشت واقعا بايد یه کتاب بنويسم , اما از اونجایی که ميدونم از حوصله شما خارج هست از اين قسمت ميگذرم
بعد 5 سال ، تو سن سال 20-21 دوباره وضع خانواده خوب شد و زندگی برگشت به همون روال قديم (ونک)
اما من در اثر اون 5 سال هر روز بد تر و بد تر شدم و رسيدم به اينجا که انواع و اقسام قرص های عصبی قلبی ميخورم تا يکم شبا يکم اروم بخوابم و زنذگی کنم
حالا شدم يه آدم افسورده , عصبی , بی حوصله , تنها و وحشد ناک ترسو ، از همه چيز ميترسم
از آينده ، از فردا ، از قديم ، از آدما ، از اينکه باز فردا صبح بايد بيدار شم ، با اينکه خيلی بهم سخت گذشت اما ديگه تحمل سختی کشيدن ندارم
تا يکم زندگی واسم دشوار ميشه کم میارم ، مثلاً درس و دانشگاه ، تا يکم درسا سنگين ميشن ميترسم اضطراب ميگيرم و خودمو ميبازم
کلا هر وقت يه مسئله سخت پيش مياد خودمو سريع ميبازم و فکر منفی ميکنم
نميتونم ، نميشه ، ولش کن …
اعتماد به نفس : زير صفر
هر سری هم ميرم دکتر اعصابم با اينکه دکتر شناخته اي هست اما فقط داره هی قرص هامو زياد و زياد تر ميکنه
اصلاً يادم رفته چطوری بايد شاد زندگی کرد
خسته شدم از اين روال زندگی ، واقعا خسته شدم …
من بايد چيکار کنم ؟
:( …
پویای عزیز
کاملا نگرانی تان بجا می باشد. هیچ انسانی در دنیا نمی تواند ادعا کند که در عبور از دالان کودکی به بزرگسالی دچار آسیب نشده است.اما بعضی از آسیب ها اثرشان بسیار زیاد می باشد و باید برای درمان آن حرفه ای اقدام نمایید. مهم این است که در چنین شرایطی به این موضوع باور داشته باشید که اگر چه حال خوبی ندارید اما دنیا محل خوبیست.
قبل از هر چیز اقدام به کمک گرفتن از روان شناس بالینی حرفه ای در یکی از مراکز مشاوره نمایید. (کار روان شناس بالینی درمان غیر دارویی مشکلات و اختلالات می باشد). مطمئن باشید قدم به قدم حالتان بهتر می شود و آسیبهای درونی تان آنقدر ریز و کوچک می شوند که می توانید آنها را درون جعبه ای کوچک در ذهنتان بگذارید و به آرشیو درونی تان بسپارید. ایمیلتان را ندارم که پیشنهادی در مورد شخص خاصی از روان شناسان دهم. طبق قوانین سایت هم انتشار آن درست نیست.
موفق باشید