ترس از مرگ عزیزان
سلام و خسته نباشید. حدودا 5 سال از ازدواج بنده می گذرد. در این مدت با مشکلات زیادی از جانب همسرم و خانواده اش دست و پنمه نرم کردم و تمام موقعیت های شغلی خانوادگی و همه چیز را تقریبا از دست دادم ولی عاشقانه همسرم را دوست دارم و در دل او را بخشیدم. اکنون مشکل بزرگی برایمان حادث شده و آن هم فاصله 80 کیلومتری محل سکونت و کار همسرم است که سه سال است هر روز آن را طی می کند و هر روز ذره ذره استرس من زیاد شد. اکنون 6 ماهه باردارم و این استرس به حدی رسیده که حتی نوع مرگ او را هم در ذهنم می بینم و حتی طاقت ندارم تنها به خیابان برود. این مساله باعث شده من هم با او مسیر را همیشه طی کنم . حتی تا کنون چند بار تنها راه نجات را یا طلاق یا خودکشی انتخاب کردم و مستاصل شدم. نیازمند کمک روحی هستم چون فهمیدم مشکل بنده روانشناختی است و ممکن است مرا به جنون بکشد. لطفا راهنماییم کنید.
ترس از مرگ عزیزان
خوب است بدانيد در امور زندگي، دو نوع ترس وجود دارد :
الف) ترس معقول
ب) ترس موهوم
«ترس معقول» ترسى است كه در آن، احتمال وقوع يك خطر واقعى وجود داشته باشد.
در اين ترس، هيچ گونه سرزنشى متوجه شخص نيست؛ بلكه از اين جهت كه از يك امر خطرناك ترسيده و پرهيز نموده است، مورد تأييد ديگران است.
براى مثال اگر كسى از ترس مواجهه با يك حيوان درنده و خطرناك، از رفتن به بيابان و يا جنگل خوددارى كند، هيچ كس او را بابت اين ترس سرزنش نمىكند.
بلكه اگر او به اين ترس خود اعتنا نكند و خود را در موضع خطر قرار دهد، مورد سرزنش افراد عاقل قرار مىگيرد.
در مقابل، «ترس موهوم» قرار دارد؛ يعنى، درواقع خطرى انسان را تهديد نمىكند؛ ولى توهمات او به گونهاى است.
كه خود را مواجه با خطر مىبيند؛ مانند شخصى كه از تاريكى مىترسد و گمان مىكند خطرى او را تهديد مىكند!
در حالى كه مىداند در آن مكان تاريك، چيز خطرناكى وجود ندارد.
اين ترس موهوم «جُبن» ناميده مىشود و چيز خوبى نيست .
و انسان بايد آن را از خود دور كند تا بتواند شجاعت لازم را در زندگى داشته باشد.
ترس غيرمعقول يا هراس، ريشه در بدآموزىها دارد و اغلب اكتسابى است.
بشر به علت نادانسته ها (جهل ها) و نيز به دليل نيافتن راه حل منطقى، از بسيارى عوامل ناشناخته زيستى، – چون مرگ و مير، ترس از آيندهاى مبهم و…
– همواره هراسان بوده است.
البته شروع بسيارى از هراسها تدريجى است و شناخت عوامل تسريع كننده آن مشكل است.
ترس از مرگ والدين يا اقوام هم جزو ترس هاي غير معقول و موهوم طبقه بندي مي شوند.
راهكارهاي عملي غلبه بر ترس به صورت كلي :
عدم پاسخ دهي:
مهمترين و كلي ترين راه درمان ، بي توجهي به پيام هاي آن و عدم پاسخ دهي عملي به آن است.
اين وضعيت در صورتي ادامه مي يابد و تشديد مي شود كه به نداهاي دروني آن كه مبتني بر تكرار فكر
يا قضاوت غير منطقي و افراطي نسبت به امور است، پاسخ دهيد.
براي مقابله با اين حالت بهترين راه بي اعتنايي به ترس است.
اگر مدتي اين روش عملي شود، به طور قطع از شدت آن كاسته خواهد شد.
تقابل به ضد:
موفق ترين راه براي مبارزه با ترس بي اعتنائي به آن و عملي در جهت عكس آن انجام دادن است .
براي مثال وقتي فكر مرگ عزيزان به ذهنتان خطور كرد بگوييد آن ها هنوز زنده اند و به اين زودي نمي ميرند.
فرمان ايست:
در منابع علمي جديد، براي متوقف كردن افكار و خاطرات، علاوه بر درمانهاي دارويي از روشهاي خاصي استفاده مي شود.
كه مهمترين آنها روش توقيف فكر نام دارد، بدين ترتيب است كه از فرد خواسته مي شود .
كه به طور عمد افكار خود را آزاد بگذارد و در اين بين ناگهان با صداي بلند و بيزار كننده، فرياد مي زند : ايست.
به نظر مي رسد اين عمل جريان فكر را متوقف مي كند.
اگر احساس مي نماييد ترس بر شما غلبه نموده است اين روش براي آن لحظه بسيار موثر است.
سعي كنيد براي ترس هاي خود جوابهاى آسان و كوتاه عرضه كنيد.
مثلا در مورد ترس از مردن عزيزان بپرسيد «آن ها كي مي ميرند؟» بعد به خود بگوييد .
«هيچ كس جز خدا نمى داند كه چه موقع كسى مى ميرد، ولى بيشتر ما زمان خيلى زيادى زندگى مى كنيم.
من مطمئنم كه تا وقتى كه خيلى پير بشوند، زندگى مى كنند.»
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
راهنمای عزیز ممنون از پاسخ دهی شما. اما به نظرم ترس من به خاطر تمام خطراتی هست که در جاده و بالاخص گردنه ای که ایشون هر روز از آن می گذرد است و این ترسی معقول است که من نمی توانم آن را ندیده بگیرم ولی اکنون در مورد خیابان و … تبدیل به ترسی موهوم شده. بارها این فرمان ایست را به مغزم دادم و بارها گفتم ممکن است ایشان در منزل هم باشند ولی اتفاقی برایشان بیوفتد اما هیچ کمکی به من نشده. به جز این راهکارهایی که فرمودید چه کار دیگری می توانم بکنم؟