سلام. من دختری 27 ساله ام. حدود 11 ساله كه با یه پسری كه غریبه نبود و پسر یكی از آشناهای خانوادگی بود دوست شدم. پسر خوب و مهربون و بدرد بخوری بود. سربازی اش رو رفته بود و مشغول كار بود. از هیچ كاری كوتاهی نمیكرد یعنی علاف و ولگرد نبود. دروغ نگم دوستش داشتم. همه كار واسم میكرد حتی بهم رانندگی یاد داد. هرروز همدیگرو میدیدیم. همیشه بهم میگفت اگر یه روز بهم خیانت بكنی هم خودت رو هم طرف رو میكشم! منم همیشه بهش میگفتم هیچ وقت ولت نمیكنم مگر اینكه خدایی نكرده یه روز بفهمم معتاد شدی. چند سالی گذشته و ایشون حدود سه سال پیش به من گفت كه معتاد شده و چون خیلی منو دوست داره میخواد بره كمپ تا ترك كنه. ازم خواست بهش فرصت بدم. منم دادم.به هزار و یك دلیل.رفت و برگشت اما…. 3 ، 4 بار از این فرصت ها ازم گرفت و به هیچ نتیجه ای نرسید.من دیگه دوستش ندارم یكی از همسایه هامون خواستگار من شده حدود یك ساله. اون آقا فهمیده و حالا شروع كرده به اذیت كردن من. هر روز فحش كاری داریم! هر روز تهدیدم میكنه به كشتن من با چاقو یا زیر گرفتنم با ماشین! به زور به من میگه باید برم پیشش! وقتی تعقیبم میكنه مجبورم میكنه سوار ماشینش بشم وگرنه با داد و بیداد وفحاشی آبروی من رو میبره. من واقعا ازش میترسم. میشه كمكم كنید؟